راهکار مهار تورم و چگونگی تحقق رشد تولید

در اقتصاد کلاسیک به صورت سنتی برای مهار تورم به ناچارا باید در اقتصاد رکود ایجاد کنید، چون تصور اقتصاد مرسوم این است که تورم به خاطر شدت تقاضاست.

به گزارش صدای بورس,در اقتصاد کلاسیک به صورت سنتی برای مهار تورم به ناچارا باید در اقتصاد رکود ایجاد کنید، چون تصور اقتصاد مرسوم این است که تورم به خاطر شدت تقاضاست.


در خصوص بحث تورم و ورود آسیب آن به حوزه اقتصاد
در اقتصاد کلاسیک به صورت سنتی بحث این است که برای مهار تورم به ناچارا باید در اقتصاد رکود ایجاد کنید، چون تصور اقتصاد مرسوم این است که تورم به خاطر شدت تقاضاست، پس درصورت مهار تورم، باید جلوی تقاضا را گرفت و این جلوگیری از تقاضا مقداری رکود هم به دنبال دارد.
تناقضی بین مهار تورم و رشد تولید، وجود دارد، ولی در موقعیت و مختصاتی که در اقتصاد ایران قرار داریم، نمی‌توانیم تورم را به نیروهای سمت تقاضا ارجاع دهیم. به طور مثال تورمی که سال‌های عادی داریم؛ ۱۵ تا ۲۰ درصد تقریباً، سال‌های سال تورم داشتیم، ولی تورم‌هایی که در حد ۴۰ تا ۵۰ درصد مثل وضعیتی که در چند سال اخیر داریم و بارها در سال‌های گذشته تجربه کردیم.
این تورم‌ها به دلیل مسائلی است که از قضا تولید را هم مختل می‌کند، یعنی تورم‌هایی نیست که از شدت تقاضاست که جلوی تقاضا را بگیریم و امیدوار باشیم که با کنترل جدی نقدینگی و کنترل جدی کسری بودجه بتوانیم جلوی تورم را بگیریم؛ لذا اقداماتی که در اقتصاد ما، الآن مهار تورم را می‌کند، همان اقداماتی است که رشد تولید را هم به دنبال می‌آورد.
اگر هدف گذاری رشد تولید را در اقتصادمان جدی بگیریم در حقیقت منجر می‌شود به اقداماتی که در نهایت به مهار تورم هم می‌انجامد؛ لذا این دو شعاری است که الآن در اقتصاد باهم تناسب و هم سویی دارد و گام برداشتن در جهت یکی از آن‌ها اگر به درستی در آن بخواهیم گام برداریم مستلزم این نیست که آن یکی هدف را از دست دهیم، بلکه حتی می‌تواند هم افزایی ایجاد کند و به این که آن رشد تولید به مهار تورم منجر شود کمک کند.
درخصوص انجام این مسیر واقعیت این است که تورمی که الآن در اقتصاد می‌بینیم و تورم‌هایی از جنس سال ۹۱، ۹۲، ۷۳، ۷۴؛ تورم‌هایی است که جنس سیاسی پررنگی دارد یعنی نمی‌توانیم یک پدیده اقتصادی تفسیر کنیم.
تورم‌های سال‌های عادی ما که زیر ۲۰ درصد است را می‌توانیم تا حدی یک تفسیر اقتصادی از آن داشته باشیم، اما تورم‌هایی در سطح ۵۰ درصدی که داریم به وضوح یک رخداد سیاسی است، یعنی یک چشم انداز منفی نسبت به آینده، نسبت به آینده نزدیک؛ به ویژه و تصور این که تورم‌هایی بالایی و اتفاقات بدی در راه است این باعث می‌شود که مردم به طور کلی و عمومی، انتظارات تورمی تبدیل شود به حمله کردن به بازارهای دارایی یا قیمت‌های دارایی؛ به طور مشخص منظورم ارز و مسکن بیش از همه است و این جهش در قیمت‌های ارز و مسکن سرریز می‌کند روی قیمت کالا و خدمات با مکانیزم‌های مختلف و متعدد. یعنی شما وضعیتی می‌بینید که در آن ما با فشار و هجوم و تقاضایی هم درکالا و خدمات روبرو نیستیم، ولی نرخ‌های تورم هم؛ نرخ‌های تورم بالا و قابل توجهی است هر اتفاقی که علامتی مبنی بر گشایش‌هایی هم در اقتصاد و هم در بالاتر از آن در سطح سیاسی و نویدبخش باشد، چشم انداز را روشن‌تر کند، این اتفاق؛
اتفاقی است که به سرعت علیه تورم عمل می‌کند و از قضا به سرعت به بهبود افق سرمایه گذاری و تولید در کشور ما کمک می‌کند و این مجموعه؛ آن کلیت و اصل کاری است که باید در اقتصاد ما برای تحقق هر دو شعار مورد نظر اتفاق بیفتد.
هر چه در دنیای امروز جلوتر می‌رویم کوچکتر می‌شود، اتفاقات جنگ اوکراین و روسیه، تلاطمی را در دنیا به وجود آورد، کشورهایی که سال‌ها تورم آن‌ها به زیر یکی دو درصد رسیده بود، یک دفعه تورم‌ها دو رقمی شد. این جنس اتفاقات در دنیا کم می‌افتد، ما درگیر چنین اتفاقات و شوک‌هایی هستیم که منجر به تورم می‌شود و حتی بزرگترین اقتصادها را هم دیدیم در سال‌های اخیر میلادی که چطور آن‌ها هم تسلیم همین وقایع و اتفاقات شدند.
این مسیر؛ مسیری است که به ما می‌گوید ما در دنیایی که هر چه بیشتر کوچک می‌شود دنبال این باشیم که نقش مان را به طور مشخص در نسبت با قدرت‌های بزرگ و نوظهور؛ چین، هند، روسیه، اروپا و حتی آمریکا. ما باید در نسبت با این‌ها معنی دار باشیم.
اگر جایی از پازل اقتصاد جهانی و قدرت‌های متعدد نوظهور و قدیمی جهانی نباشیم، اگر برای آن‌ها معنی نداشته باشیم، ما تحت فشار قرار می‌گیریم. ما با شوک‌هایی روبرو می‌شویم که آثار اختلال زا در اقتصادمان به وجود می‌آورد.

معاملات دو یا سه جانبه‌ای که به ما برای هر کشور و قدرتی معنی می‌دهد. یعنی او می‌فهمد در اقتصاد و منافع من، ایران؛ این تکه از پازل من است. اگر آن تکه‌ای از این پازل کشورها نباشیم، این تصور که ما با توجه به داخل و درون و صرفاً اقداماتی که متوجه داخل است، این راهبرد و تصور کلی که ما می‌توانیم با جدا شدن از کشورهای دیگر و جدا شدن از دنیا و توجه صرف به داخل می‌توانیم آن مسائل را مهار کنیم می‌بینید در اقتصاد ما به وضوح جواب نداده و در مورد هیچ کشوری هم جواب نداده و هیچ کشوری را به موفقیت نمی‌رساند.
حتی همین معاملات دو جانبه‌ای که قدرت‌های منطقه‌ای با کشورهای همسایه، البته مشروط بر این که صرفاً در حد ژست سیاسی باقی نمایند، عملیاتی روی زمین منجر به یک گشایش‌های واقعی شود؛ آن، آن وقت کم کم می‌تواند اثراتش فراتر از اثرات انتظاری باشد.

کد خبر 469332

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 2 =