به گزارش صدای بورس، آنچه در سال ۹۹ اتفاق افتاد این بود که شخصیت حقیقی با سرمایههای بزرگ به جمع بازار اضافه شدند که بعضا هم دیده میشود با شخصیتهای حقوقی روابط نیز دارند. این موضوع که آیا شخصیتهای حقوقی مدتی بوده که نقش حامی را دیگر نداشته، چند علت مختلف دارد.
حقوقیها عموما دستوری حمایت میکنند ، این اشخاص منافع خودشان و سهامدارانش را در جهت حمایت بازار نمی بینند ودست آخر آنکه در برخی رویدادها نقش حامی اشخاص حقیقی وابسته را ایفا میکنند. علت اول همواره باعث میشود که حقوقی بلاگردان بازار باشند. یعنی اگر حقیقیها به هر علت وارد بازار میشوند حقوقی باید مانند پدر خوب نقش ایفا کند و اشتباه فرزند خود را قبول کند. در باب علت دوم که مستقل از علت اول نیست مجمع سهامداران همواره از شخصیتهای تصمیم گیر در شرکت انتظار سود و بازده مناسب دارند. زمانی که حقوقی
میبایست نقش حامی ایفا کند اما میداند که نفع سهامدارانش در آن نیست دچار تضاد منافع میشود و سعی میکند بار مسئولیت کمتری بپذیرد. اما مورد سوم که رفتاری تکرار شونده در رفتار بازار هست نقش حقوقی در سوخت موشک حقیقی در بالا رفتن سهامهای کمتر نقد شونده است. حقیقیهای وابسته یا غیر وابسته با رفتاری غیر اخلاقی دنبال شرکتهایی هستند که جریان نقدشوندگی کمتری در بازار دارند و تلاش میکنند با کاهش نقدشوندگی با پولهای خود به اصلاح سهام را خشک کنند. این خشکی سهم موجبات را برای حرکت موشکی فراهم میکند اما تا کجا. قطعا تا جایی که حقوقی وابسته بیاید و همه سهام را در آن قیمت از حقیقی تحویل بگیرد. البته که گونهها دیگری از این کج رفتاریها وجود دارد اما آنچه که شرکتهای کوچک بورسی را محمل ثروت آفرینی میکند همکاری حقیقیهای ثروتمند و حقوقیهای بدون نظارت است. با توجه به مواردی که مطرح شد، این پرسش پیش میآید که چه کنیم که مسایل مذکور رخ ندهد و حقوقی محمل ثروت آفرینی نشود. نکته در عدم وجود رفتار کنترل شونده ای مثل مالیات بر عایدی سرمایه برای سود های هنگفت است. به زبان بازار اگر صرف نداشته باشد انگیزه به وجود نمی آید. سخن آخر، بازار نباید فضایی باشد که جهتش را حقوقی یا حقیقی مشخص کند. ناظران باید ابزارهای جدید وراههای ثروت اندوزی یک شبه را محدود ویا ببندند.
سجاد امیری، کارشناس ارشد کارگزاری نهایت نگر
منبع: هفته نامه اطلاعات بورس شماره ۳۸۴
نظر شما