در سالهای اخیر، بازار سرمایه ایران تحت تأثیر شرایط تحریمی، تغییرات اقتصادی و تحولات فناوری، با چالشهای ساختاری متعددی روبهرو شده است. در چنین شرایطی، پرسش اساسی این است که نهادهای مالی از جمله کارگزاران، سبدگردانها و مشاوران سرمایهگذاری چگونه باید مسیر خود را برای بقا و رشد بازتعریف کنند؟ در این راستا باید عنوان کرد که تحولات جهانی نشان داده است که نهادهای مالی موفق دیگر صرفاً بهعنوان واسطههای مالی فعالیت نمیکنند، بلکه به پلتفرمهایی تبدیل شدهاند که بر داده، فناوری و تجربه مشتری تکیه دارند. در گذشته کارگزاریها و سبدگردانها از محل کارمزد معاملات یا مدیریت دارایی درآمد داشتند، اما امروز سودآوری آنها به توانایی در «خلق ارزش افزوده» بستگی دارد.
برای مثال، کارگزاریهای بینالمللی در سالهای اخیر، مدل سنتی خود را تغییر دادهاند. کارگزاریهایی مانند چارلز شواب و اینتراکتیو بروکرز، کارمزد معاملات را حذف کردند، اما در مقابل از محل گردش وجوه نقد مشتریان، خدمات اعتباری، تحلیل دادهها و ارائه ابزارهای معاملاتی هوشمند درآمدهای جدیدی ایجاد کردند. این تغییر موجب شد نقش کارگزار از واسطه صرف، به شریک سرمایهگذار تبدیل شود. در حوزه مدیریت دارایی نیز شرکتهای بزرگی مانند بلکراک و فیدلیتی تمرکز خود را از «مدیریت سرمایه» به «مدیریت ثروت» تغییر دادهاند. این شرکتها با استفاده از تحلیل داده و شناخت دقیق رفتار مشتریان، خدمات کاملاً شخصیسازیشده ارائه میکنند. در واقع، هر سرمایهگذار بر اساس سطح ریسکپذیری، اهداف مالی و شرایط زندگی خود، ترکیب بهینهای از داراییها را دریافت میکند.
در ایران نیز نهادهای مالی باید مسیر مشابهی را طی کنند. زمان آن رسیده که مدل سنتی بر پایه کارمزد ثابت جای خود را به مدلهای مبتنی بر ارزشآفرینی، تحلیل داده و تنوع خدمات بدهد. نهادهایی که بتوانند میان فناوری، دانش مالی و نیازهای واقعی سرمایهگذاران پیوند برقرار کنند، آینده بازار را در اختیار خواهند داشت.
موضوع مهم دیگر هزینههای نهادهای مالی است؛ کاهش هزینه اقدامی ضروری است، اما کافی نیست. اگر نهادهای مالی تنها به صرفهجویی بسنده کنند، در بهترین حالت بقای کوتاهمدت خواهند داشت، نه رشد پایدار. در شرایط فعلی باید نگاه را از «کاهش هزینه» به سمت «نوآوری درآمدی» تغییر داد. در جهان، سه مسیر اصلی برای تحول درآمدی نهادهای مالی تجربه شده است. نخست، درآمدزایی از داده و تحلیل هوشمند. شرکتهایی مانند مورنینگاستار و اماسسیآی بخش عمده درآمد خود را از فروش دادههای تحلیلی و شاخصهای اختصاصی به دست میآورند. دوم، مدلهای اشتراکی است؛ یعنی دریافت حق عضویت ماهانه در برابر ارائه تحلیلها، آموزشها و خدمات ویژه. این الگو در کارگزاریهای مدرن و پلتفرمهای سرمایهگذاری آنلاین رواج یافته و ثبات درآمدی قابل توجهی ایجاد کرده است. سوم، همکاری نهادهای مالی با شرکتهای فناوری برای ارائه محصولات مشترک است؛ مانند همکاری گلدمن ساکس با شرکت اپل در انتشار کارت اعتباری هوشمند.
برای ایران، پیشنهاد من تمرکز بر مدل «سهم از بازده» است. در این مدل، نهاد مالی بهجای دریافت کارمزد ثابت، بر اساس بازده واقعی ایجادشده برای سرمایهگذار پاداش میگیرد. این روش، منافع نهاد مالی و مشتری را همراستا میکند و انگیزه برای عملکرد بهتر ایجاد میکند. اجرای نسخه بومی این مدل در قالب صندوقها و سبدهای عملکردمحور میتواند صنعت مدیریت دارایی را دگرگون کند. در کنار آن، باید از ظرفیت دادههای بازار استفاده شود. نهادهایی که بتوانند دادهها را به تحلیل، شاخص و ابزار تصمیمسازی تبدیل کنند، نهتنها درآمد پایدار کسب میکنند بلکه به بازیگران اثرگذار بازار نیز تبدیل خواهند شد.
مورد مهم دیگر نقش مهم فناوری در دنیای امروز است؛ فناوری امروز دیگر ابزار جانبی نیست، بلکه زیربنای بقای نهادهای مالی است. در میان فناوریهای نوین، هوش مصنوعی نقشی بیبدیل یافته است. در بازارهای پیشرفته، سیستمهای هوشمند نهتنها برای تحلیل دادهها بلکه برای تصمیمسازی و مدیریت ریسک بهکار میروند.
در ایران نیز هوش مصنوعی میتواند در زمینههای گوناگونی به کار گرفته شود؛ از تحلیل رفتار سرمایهگذاران و تشخیص الگوهای غیرعادی گرفته تا ایجاد مشاوران خودکار سرمایهگذاری و سامانههای هوشمند مدیریت ریسک. هرچند زیرساخت داده در کشور هنوز کامل نیست، اما حرکت در این مسیر اجتنابناپذیر است. آینده بازار سرمایه به نهادهایی تعلق دارد که بتوانند داده را به بینش و بینش را به تصمیم سودآور تبدیل کنند.
اما سوالی مهمی که مطرح میشود این است که آیا لازم است ابزارهای مالی جدید در بازار سرمایه معرفی شوند؟ در پاسخ باید عنوان داشت که در شرایط فعلی، تنوع ابزارهای مالی یکی از کلیدهای پویایی بازار است. در بازارهای بینالمللی، ابزارهایی طراحی شدهاند که به سرمایهگذاران امکان میدهند در برابر نوسانات نرخ ارز، انرژی یا تورم از سرمایه خود محافظت کنند یا از فرصتهای جدید سود ببرند. به عنوان نمونه، در بورس لندن اوراق مبتنی بر انرژی و کربن بهصورت گسترده معامله میشود و در بورس دوبی، صندوقهای ارزی به سرمایهگذاران امکان میدهد از تغییرات نرخ ارز منتفع شوند.
در ایران نیز میتوان مسیر مشابهی را در چارچوب مقررات موجود دنبال کرد. طراحی اوراق مبتنی بر داراییهای ارزی، صندوقهای کالایی در حوزه انرژی، اوراق پوشش نوسان نرخ ارز و همچنین قراردادهای بیمه نوسان قیمت میتواند عمق و کارایی بازار را افزایش دهد. چنین ابزارهایی ضمن جذب سرمایهگذاران جدید، منابع قابل توجهی را از بازار غیررسمی به بازار رسمی منتقل میکنند. همچنین با توسعه صندوقهای پروژه و ابزارهای تأمین مالی زنجیره تأمین، میتوان نیازهای بخش تولید را بهطور مستقیم از طریق بازار سرمایه پاسخ داد. این اقدام، پیوند میان بازار مالی و اقتصاد واقعی را تقویت میکند و به رشد پایدار اقتصاد ملی کمک خواهد کرد.
جمعبندی
بازار سرمایه ایران در آستانه یک دوره بازآفرینی است. نهادهایی که همچنان به مدلهای قدیمی وابسته بمانند، بهتدریج سهم خود را از دست خواهند داد. آینده متعلق به نهادهایی است که بتوانند بر سه پایه حرکت کنند. نخست، فناوری و تحلیل داده؛ دوم، مدلهای درآمدی نو و مبتنی بر عملکرد؛ و سوم، نوآوری در ابزارهای مالی و همکاری با بخش واقعی اقتصاد. تنها با چنین نگاهی میتوان از شرایط تحریم و رکود عبور کرد و به سمت نظام مالی پویا، رقابتی و دانشبنیان گام برداشت.
-
احسان محبی شوریابی - مدیر سرمایهگذاری تأمین سرمایه کاردان
-
شماره ۶۱۹ هفته نامه اطلاعات بورس






نظر شما