به گزارش صدای بورس،افزایش تدریجی قیمت برق، گاز و گازوئیل در پی اصلاح ساختار یارانهها، نقطه عطف تازهای برای صنایع بزرگ و بازار سرمایه رقم زده است. این تغییر، اگرچه در ظاهر با هدف واقعیسازی هزینهها و مدیریت مصرف طراحی شده، اما در عمل توازن سودآوری میان گروههای بورسی را بر هم زده و جذابیت صنایع انرژیبر را بهطور محسوسی کاهش داده است. در چنین شرایطی، ترکیب جدیدی از برندگان و بازندگان در حال شکلگیری است؛ ترکیبی که در آن صنایع کممصرف، فناورمحور و خدماتی در حال پیشی گرفتن از بخشهای سنتی هستند و بخش خصوصی ناگزیر از بازنگری در استراتژی سرمایهگذاری خود شده است.
شوک قیمتی و بازآرایی صنعتی
افزایش قیمت حاملهای انرژی، تنها یک تغییر عددی در صورتحساب مصرفکنندگان نیست، بلکه در سطح کلان، نوعی بازتعریف در مناسبات میان انرژی و تولید محسوب میشود. سالها اتکای صنایع سنگین به انرژی ارزان، نوعی ساختار وابسته و غیررقابتی در تولید ایجاد کرده بود؛ ساختاری که اکنون با تغییرات تدریجی تعرفهها در حال فرسایش است. در میان حاملها، برق نخستین علامت هشدار را به صنایع انرژیبر داد، اما گاز طبیعی و گازوئیل نیز با جهش قیمتی در زمستان گذشته، ادامه همان مسیر را ترسیم کردند. در صنایع بزرگ، هزینه انرژی بخش قابلتوجهی از بهای تمامشده محصول را تشکیل میدهد. در فولاد و فروآلیاژها، سهم انرژی در برخی واحدها به بیش از ۳۰ درصد میرسد؛ در حالی که در صنایع پاییندستی شیمیایی، دارویی یا غذایی، این نسبت از ۵ تا ۱۰ درصد فراتر نمیرود. بدین ترتیب، اصلاح قیمتها بهصورت طبیعی مزیت نسبی گروه دوم را افزایش میدهد. افزایش قیمت گاز، نخستین فشار سنگین را بر زنجیره تولید فولاد و پتروشیمی وارد کرد. در بسیاری از واحدهای احیا مستقیم، مصرف گاز سهم اصلی انرژی را دارد و جهش بهای خوراک، حاشیه سود شرکتها را کاهش داده است. در حوزه پتروشیمی نیز، اگرچه بخش بالادستی بهدلیل وابستگی به صادرات هنوز از سودآوری نسبی برخوردار است، اما واحدهای میاندستی و تکمیلی که خوراک را با نرخ داخلی دریافت میکنند، با کاهش رقابتپذیری مواجه شدهاند.
در طرف مقابل، صنایعی مانند دارو، غذا، فناوری اطلاعات و خدمات مالی از این شوک کمتر آسیب دیدند. ثبات هزینههای عملیاتی، چابکی مدیریتی و اتکای کمتر به انرژی فسیلی، موجب شد تا سرمایهگذاران نگاه تازهای به این گروهها داشته باشند. در ماههای اخیر، حجم معاملات در نمادهای مربوط به این صنایع افزایش یافته و نشانهای از جابهجایی تدریجی سرمایه از صنایع سنگین به صنایع مصرفی و خدماتی دیده میشود.
فشار مضاعف بر انرژیبران
تأثیر اصلاح قیمتها بر صنایع بزرگ، صرفاً در افزایش هزینههای مستقیم خلاصه نمیشود. افزایش تعرفهها، در واقع کل مدل اقتصادی این واحدها را زیر سؤال برده است. صنایعی که بر پایه انرژی ارزان شکل گرفتهاند، اکنون ناگزیرند برای حفظ سودآوری، از مسیر بهینهسازی و فناوری عبور کنند. با این حال، فقدان زیرساختهای مالی و فناورانه، مسیر این گذار را دشوار کرده است. در فولاد، چالش تأمین گاز در زمستان و برق در تابستان عملاً بهرهبرداری را در بخش قابلتوجهی از ظرفیت متوقف میکند. افزایش تعرفهها نیز فشار مضاعفی بر همین بخشهای ناپایدار وارد کرده است. در صنعت سیمان، افزایش بهای گازوئیل برای حملونقل و افزایش هزینه برق در آسیابها، هزینه نهایی هر تن محصول را بهطور میانگین ۲۰ درصد بالا برده است. در صنایع آلومینیوم، که یکی از پرمصرفترین بخشها در برق محسوب میشود، هر کیلووات ساعت افزایش تعرفه میتواند سود سالانه شرکت را بهصورت معنیدار کاهش دهد.
صنایع معدنی نیز از این قاعده مستثنی نیستند. معادن بزرگ سنگآهن، مس و روی در ماههای اخیر با افزایش هزینه سوخت ماشینآلات سنگین و گازوئیل مواجه شدهاند. اگرچه بخشی از این هزینه از طریق رشد نرخ جهانی جبران میشود، اما در شرایط ثبات قیمت جهانی، افزایش داخلی انرژی میتواند بر حاشیه سود فشار وارد کند. با چنین شرایطی، بخش قابلتوجهی از سرمایهگذاران نهادی و حقیقی در بازار سرمایه، نسبت به آینده صنایع انرژیبر محتاطتر شدهاند. افت بازدهی در برخی نمادهای شاخصساز نشان میدهد که دوران رشد آسان ناشی از انرژی ارزان به پایان رسیده است و شرکتها برای حفظ مزیت رقابتی باید به سمت سرمایهگذاری در بهرهوری حرکت کنند.
افزایش قیمت حاملهای انرژی، علاوه بر فشار مستقیم بر تولید، اثرات زنجیرهای نیز در سایر بخشهای اقتصادی برجای گذاشته است. یکی از مهمترین این اثرات، رشد هزینه حملونقل در بخش صادرات و توزیع داخلی است. با افزایش بهای گازوئیل، کرایه حمل مواد اولیه و محصول نهایی در صنایع معدنی و فلزی بهطور متوسط بین ۱۵ تا ۲۵ درصد افزایش یافته است. این افزایش، نهتنها هزینه نهایی کالا را بالا برده، بلکه در مواردی موجب کاهش توان رقابتی در بازارهای منطقهای شده است. از سوی دیگر، ناپایداری تأمین گاز در ماههای سرد سال، شرکتهای بزرگ را ناچار کرده تا بخشی از خطوط تولید خود را بهصورت متناوب متوقف یا از سوخت مایع بهعنوان جایگزین استفاده کنند؛ تصمیمی که با وجود حفظ تولید، هزینههای عملیاتی را بهشدت افزایش داده است. در بخش نیروگاهی نیز، رشد قیمت گاز تأثیر خود را از طریق افزایش نرخ برق بر صنایع منتقل کرده است. نیروگاههای گازی که بخش عمده برق صنعتی را تأمین میکنند، اکنون با هزینههای بالاتر سوخت مواجهاند و این هزینه در نهایت به مصرفکنندگان صنعتی منتقل میشود. در نتیجه، حتی صنایعی که مستقیماً از گاز استفاده نمیکنند، بهصورت غیرمستقیم از این افزایش هزینه متأثر میشوند. در سطح کلان، افزایش قیمت گاز و گازوئیل موجب شده تا سیاستگذاران انرژی به سمت ایجاد بازارهای ثانویه و قراردادهای بلندمدت میان صنایع و تأمینکنندگان حرکت کنند؛ تغییری که در صورت تثبیت، میتواند نظام قیمتگذاری انرژی را از الگوی دستوری به سمت سازوکار مبتنی بر عرضه و تقاضا هدایت کند.
صعود صنایع کممصرف و فناورمحور
در حالی که صنایع انرژیبر درگیر هزینههای رو به رشد هستند، گروهی از صنایع کممصرف در حال تبدیلشدن به ستارگان جدید بازار سرمایهاند. شرکتهای دارویی، غذایی، فناوری اطلاعات و حتی بخشهای خدمات مالی و حملونقل هوشمند، در ماههای اخیر با رشد تقاضا و ثبات هزینه مواجه بودهاند. این گروهها علاوه بر مصونیت از شوکهای قیمتی انرژی، از روند دیجیتالیشدن اقتصاد و تغییر الگوی مصرف نیز بهره میبرند. در صنعت دارو، مصرف انرژی سهم اندکی از کل هزینه تولید دارد و افزایش تعرفهها تأثیر ناچیزی بر حاشیه سود گذاشته است. در صنایع غذایی نیز، هرچند هزینه حملونقل بهدلیل رشد قیمت گازوئیل بالا رفته، اما ثبات در مصرف برق و گاز در خطوط تولید باعث شده تا این بخش نسبتاً متعادل باقی بماند. از سوی دیگر، شرکتهای فناوری اطلاعات و خدمات آنلاین، که زیرساخت آنها بر پایه سرور و دیتا است، با مصرف انرژی کمتر و بهرهوری بالاتر، به گزینههای جذابتری برای سرمایهگذاران تبدیل شدهاند.
سرمایهگذاران در ماههای اخیر، بهتدریج بخشی از پرتفوی خود را از صنایع سنتی به این بخشها منتقل کردهاند. دادههای معاملاتی نشان میدهد که از ابتدای تابستان تاکنون، ارزش بازار شرکتهای فناوری و خدماتی بیش از ۲۵ درصد رشد کرده، در حالی که ارزش شرکتهای فولادی و معدنی در همین دوره کاهش یافته است. این تفاوت عملکرد، انعکاس مستقیم تغییر الگوی هزینه انرژی در اقتصاد است. افزون بر این، صنایع نوظهور در حوزه انرژیهای تجدیدپذیر نیز در حال جذب سرمایه هستند. احداث نیروگاههای خورشیدی و بادی با مشارکت شرکتهای صنعتی، از یکسو ابزاری برای خودتأمینی در تأمین برق محسوب میشود و از سوی دیگر، به فرصتی جدید برای ایجاد درآمد پایدار بدل شده است. چندین شرکت بورسی، طرحهایی برای احداث نیروگاههای ۱۰ تا ۵۰ مگاواتی در مناطق مرکزی و جنوبی کشور در دست بررسی دارند. این روند در صورت تداوم، میتواند پیوند تازهای میان بازار سرمایه و سیاستهای انرژی ایجاد کند.
بازآرایی پرتفوی و آینده سرمایهگذاری
اصلاح قیمت حاملهای انرژی، در مجموع نشانهای از گذار تدریجی اقتصاد به سمت واقعیسازی هزینههاست. هرچند این روند در کوتاهمدت برای صنایع بزرگ چالشبرانگیز است، اما در بلندمدت میتواند زمینهساز رشد پایدارتر و بهینهتر شود. برای سرمایهگذاران، این تغییر به معنای بازتعریف معیارهای جذابیت است. دیگر صرفاً اندازه شرکت یا حجم صادرات تعیینکننده بازدهی نیست؛ بلکه نسبت مصرف انرژی به ارزش افزوده، نقش اصلی را در ارزیابیها ایفا میکند.
پرتفوی سرمایهگذاران بزرگ در حال بازآرایی است. در حالی که طی سالهای گذشته، صنایع فولاد، پتروشیمی، سیمان و فلزات اساسی ستون اصلی بازار بودند، اکنون ترکیب جدیدی از صنایع کممصرف، نوآور و فناورمحور در حال جایگزینی آنهاست. تحلیلها نشان میدهد که اگر روند اصلاح قیمتها ادامه یابد، تا سال آینده سهم صنایع انرژیبر از ارزش بازار دستکم پنج واحد درصد کاهش خواهد یافت. در این میان، فرصتهایی نیز در خود صنایع بزرگ نهفته است. شرکتهایی که بتوانند با سرمایهگذاری در بهینهسازی مصرف، بازیافت حرارت، احداث نیروگاه اختصاصی و استفاده از فناوریهای دیجیتال در مدیریت انرژی، هزینه خود را کنترل کنند، میتوانند دوباره به مدار رقابت بازگردند. برخی شرکتهای بزرگ فولادی و سیمانی در حال مطالعه پروژههایی برای تولید برق از حرارت مازاد یا استفاده از سیستمهای هوشمند پایش انرژی هستند. در صورت اجرای موفق این طرحها، بخشی از فشار هزینه قابل جبران خواهد بود.
روند عمومی بازار سرمایه بهسوی تفکیک بیشتر حرکت میکند. صنایع با بهرهوری بالا و وابستگی کمتر به انرژی، جایگاه مستحکمتری پیدا میکنند و صنایع پرمصرف ناچار به بازتعریف خود خواهند شد. در این چارچوب، سرمایهگذاران نهادی و صندوقهای بزرگ به سمت سبدهایی با ریسک کمتر از منظر انرژی حرکت خواهند کرد. افزایش قیمت برق، گاز و گازوئیل، نه فقط هزینه تولید، بلکه منطق تصمیمگیری سرمایه را نیز تغییر داده است. دوران انرژی ارزان و رشد آسان به پایان رسیده است و بازیگران جدید در افق سرمایهگذاری ظاهر میشوند. برندگان این دوران، نه لزوماً بزرگترین تولیدکنندگان، بلکه کارآمدترین و بهرهورترین آنها خواهند بود؛ شرکتهایی که مفهوم انرژی را نه هزینه، بلکه منبع مزیت رقابتی درک کردهاند.
-
فاطمه صالحی - خبرنگار
-
شماره ۶۱۳ هفته نامه اطلاعات بورس






نظر شما