به گزارش صدای بورس، به نظر میرسد سرعت تحولات در خاورمیانه از آن چه نتایج تغییرات در شاخصهای اقتصادی نشان میدهند بسیار بیشتر است، بطوریکه معلوم نیست زمانی که این گزارش به دست شما خوانندگان برسد، اتفاق جدیدی نتایج را به طور کلی دستخوش تغییر نکرده باشد.
از زمان درگیریهای ایران و رژیم صهیونیستی و با گذشت بیش از دو هفته از زمان آتش بس طرفین، اسراییل و آمریکا دست از حملات و تجاوزهای خود برنداشته و این بار در جبهههای غزه و حوثیهای یمن و... در حال خرابکاری هستند.
در این گزارش به بررسی سناریوهایی میپردازیم که در شرایط فعلی و با مختصات کنونی مولفههای اقتصادی و سیاسی، بازارهای کالایی را تحت الشعاع قرار میدهند؛ این گزینهها عبارتند از تداوم آتش بس و تبدیل آن به یک مصالحه پایدار و یا بازگشت به وضعیت جنگ. البته گزینه سومی نیز قابل بررسی است و آن عدم مصالحه و جنگ نرم دولت آمریکا از طریق اعمال تحریمهای گسترده علیه تهران و فعال شدن مکانیسم ماشه توسط کشورهای اروپایی است.
این سه سناریو هر یک اثری متفاوت و حتی متناقض بر بازارهای کالایی بر جای میگذارند که در این گزارش به بررسی این اثرات و نتایج میپردازیم.
روز دوشنبه هفته قبل نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی با حضور در کاخ سفید تلاش کرد تا ترامپ را برای گزینههای احتمالی جنگ با خود همراه کند، البته ترامپ کما فی السابق هم به نعل زد و هم به میخ و شرایط گذشته خود را به صورت ضمنی مطرح کرد و این بار یک شرط عجیب دیگر هم اضافه کرد؛ ایرانیها علیه آمریکا و اسراییل شعار ندهند!
تجزیه و تحلیل آن چیزی که در ذهن ترامپ میگذرد کار آسانی نیست و اگر گفتوگوهای رئیس جمهور کشورمان را با تاکر کارلسون، روزنامه نگار مطرح آمریکایی با درخواستهای ترامپ به صورت موازی بررسی کنیم، تمایل به گفتوگوهای موثر در دو طرف مشهود است، به خصوص آن که بخشی از مسیر گفتوگوها در گذشته طی شده است.
با این حال در صورتی که سناریوی مذاکرات ایران و آمریکا بر پایه نقاط مشترک و با فرض این که دو طرف در برابر درخواستهای خود نرمش به خرج دهند به سرانجامی مناسب برسد بازارهای منطقه ای از شوک ناشی از جنگهای اخیر خارج خواهند شد، چراکه این شوک همچنان در سرتاسر خاورمیانه احساس میشود و تحلیلگران منطقه ای با احتیاط از بازگشت شرایط به وضعیت سفید حرف میزنند.
نکته مهم آن است که بازارهای کالایی مدتهاست که به عنوان شاخص سلامت اقتصاد جهانی عمل میکنند و امروز، این بازارها پیامهای متناقض و تا حدودی محتاطانهای ارسال میکنند. برخی از قیمتها دوباره افزایش یافتهاند، در حالی که برخی دیگر همچنان پایین ماندهاند. بر همین اساس میتوان به این سوال پاسخ داد که آیا این تغییرات نشان دهنده مقاومت است یا نشان دهنده عدم قطعیت عمیقتر در اقتصاد جهانی است.
با این حال انواع مختلف کالاها داستانهای متفاوتی را روایت میکنند؛ به عنوان مثال، طلا به شدت در حال افزایش است که نشان میدهد سرمایهگذاران هنوز به دنبال امنیت هستند. این ممکن است نشاندهنده نگرانیهای مداوم در مورد سطح بدهی جهانی و عدم قطعیت ژئوپلیتیکی به خصوص در خاورمیانه باشد.
اما در مقابل کالاهای حوزه انرژی مانند نفت عقب نشینی کردهاند. بخشی از این امر به دلیل آن است که قیمتها تحت تأثیر افزایش تولید کشورهای تولیدکننده نفت در زمان اعلام سیاستهای تجاری کلیدی قرار گرفتهاند. با وجود امید به تقاضای قویتر، قیمت نفت بسیار پایینتر از اوج اخیر خود باقی مانده است، اگرچه ممکن است نسبت به هرگونه افزایش تنش در خاورمیانه حساس باقی بماند.
فلزات صنعتی، از جمله مس، اندکی بهبود یافتهاند، اما همچنان در برابر هرگونه کندی در رشد جهانی آسیبپذیر هستند.
کالاهای کشاورزی نیز شاهد کاهشهای جزئی بودهاند که میتواند با تغییر الگوهای تقاضا و پویایی عرضه مرتبط باشد.
واقعیت آن است که قیمت کالاها همیشه با شاخصهای اقتصادی هماهنگ نیستند. عملکرد آنها میتواند تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله اختلالات زنجیره تأمین، تصمیمات سیاستگذاری و احساسات سرمایهگذاران قرار گیرد. در این چرخه، پیامدهای همهگیری و تغییر اتحادهای ژئوپلیتیکی تنها پیچیدگی را افزایش داده است. با این حال، واگرایی بین بازده کالاها از ابتدای سال تاکنون، یک چیز را به وضوح نشان میدهد: عدم قطعیت. قدرت طلا ممکن است با ترس از ژئوپلیتیک یا بدهی مرتبط باشد. ضعف نفت و مس ممکن است نشاندهنده تردید در مورد اینکه آیا رشد جهانی میتواند شتاب بگیرد یا خیر، باشد. حتی کالاهای کشاورزی نیز با احتیاط رفتار میکنند و فاقد هرگونه فشار صعودی قوی هستند.
اما سناریوی دوم: در سناریوی دوم که یک سناریوی قوی محسوب میشود، همچنان احتمال عدم موافقت جمهوری اسلامی با شروط آمریکا بالاست. در این ارتباط استیو ویتکاف، مذاکرهکننده ارشد آمریکا بار دیگر بر اینکه «توافق مدنظر واشنگتن با ایران، توقف غنیسازی تهران است»، تأکید کرده و ادعا کرده توافقی با ایران که غنیسازی اورانیوم را در این کشور متوقف کند، قابل دستیابی است، اما ادعاهای ویتکاف درحالی است که ایران تاکید کرده موضوع غنیسازی قابل مذاکره نیست و خط قرمز این کشور در گفتوگوهاست.
ترامپ نیز میگوید ایران حاضر به تسلیم در برابر این شروط نیست و حتی اجازه نمی دهد بازرسان آژانس هسته ای بار دیگر از تاسیسات هسته ای اش بازدید کنند. با این حال او ترجیح میدهد باید مذاکره کرد که نشان میدهد رسیدن به توافق را دور از ذهن نمی بیند. اما اگر این اتفاق نیفتد و جنگ از سر گرفته شود از کانالهای زیر روی بازارهای کالایی اثر خواهد گذاشت؛
اول، تهدید حمل و نقل نفت، مواد پتروشیمی و کالاهای اساسی تولید که از تنگه هرمز عبور میکنند؛ اتفاقی که در جنگ دوازده روزه افتاد و برخی خبرگزاریها از آمادگی ایران برای مینگذاری در این تنگه خبر دادند. این یک تهدید جدی است.
پیامدهای این سناریو عبارتند از:
اختلال جزئی یا کامل صادرات نفت به سمت غرب، فشار بر قیمتهای جهانی انرژی.
حضور نظامی بیشتر یا مانورهای دریایی در تنگه هرمز، به خطر انداختن امنیت کشتیهای تجاری.
تسریع ادغام ایران در کریدورهای تجاری به سمت شرق (به عنوان مثال، کمربند و جاده چین، INSTC روسیه).
تحریمها یا تعرفههای ثانویه به رهبری ایالات متحده میتواند شرکتها را به سمت کاهش ریسک سوق دهد.
خردهفروشان، به ویژه آنهایی که از آسیا کالا وارد میکنند یا به جابجایی کانتینرهای طولانی مدت متکی هستند، ممکن است با هزینههای بالاتر حمل و نقل زمینی، ظرفیت حمل بار محدودتر و ریسک جدید مواجه شوند.
در صورتی که این مشکلات را چالشهای پایه ناشی از شروع مجدد جنگ ارزیابی کنیم، تأمین کالاهای پایه برای تولیدکنندگان از کانالهای زیر تحت تاثیر قرار میگیرند:
نوسانات تورم هزینه سوخت دیزل، سوخت دریایی و سوخت هواپیما همگی به تنشهای خاورمیانه حساس هستند. افزایش 15 تا 30 دلاری نفت خام در هر بشکه بر نرخ بارگیری کامیونها، قیمتگذاری تحویل در آخرین مایل و حتی هزینههای عملیاتی DC تأثیر میگذارد. این میتواند حاشیه سود خردهفروشی را به طور منفی تحت تأثیر قرار دهد، به سرعت.
اختلالات مسیریابی: اگر شرکتهای کشتیرانی مسیر کشتیها را تغییر دهند تا از خلیج فارس اجتناب کنند، ممکن است شاهد ازدحام در کانال سوئز و چرخشهای طولانیتر در خطوط تجاری آسیا - اروپا باشیم. افزایش حق بیمه برای آبهای پرخطر از قبل زمزمههایی در مورد آن شنیده میشود.
برنامهریزی موجودی و استراتژی تأمینکننده: بیثباتی به معنای زمانهای تحویل طولانیتر، تأخیر در بنادر و عدم اطمینان در مورد در دسترس بودن قطعات است. چند منبعیابی، نزدیکسازی و ذخایر ایمنی تعدیلشده با ریسک دوباره روی میز هستند.
منطقهگرایی بر جهانیگرایی ارجح میشود؛ دولتهای بیشتری میخواهند بر اینکه چه چیزی کجا ساخته میشود کنترل داشته باشند. ماجرای ایران، آسیبپذیری زنجیرههای تأمین پراکنده و تک نقطهای شکست را برجسته میکند.
سناریوی سوم اما بازگشت کشور به تحریمها بدون جنگ است. این امر دست اسراییل را برای تجاوز و درگیریها با ایران باز میگذارد و این موضوع به معنای اثرات نوسانی بحرانهای مقطعی روی بازارهای کالایی منطقه ای و جهان است. در صورت وقوع این سناریو، البته شرایط نسبت به گذشته سخت تر و احتمالا درگیریها بیشتر از گذشته خواهد بود و این موضوع میتواند اثرات متوالی را از این بهبعد روی بازارهای کالایی منطقه بر جای بگذارد.
-
حمزه بهادیوند چگینی - روزنـامهنـگار
-
شماره ۵۹۶ هفته نامه اطلاعات بورس






نظر شما