ضریب اعتباری صندوقهای اعتباری در روز شنبه هفته گذشته دستخوش تغییر شد که انتقادات بسیاری را در بر داشت اما حقیقت اینکه نمیتوان در مورد این موضوع بهطور قطع نظر داد اما تحلیلی که میتوان بر آن داشت اینکه ذات صندوقهای اهرمی بسیار پرریسک و مبتنی بر سرمایهگذاری تخصصی است که اعتبار بر روی این صندوقها میتواند ریسک آن را به درجات بسیار بالاتری برساند؛ در همین راستا اقدام سازمان بورس و اوراق بهادار قابل ستایش است اما از جهتی باید این را نیز در نظر گرفت که اگر قبل از ابلاغ چنین موردی آگاهسازی و تبیین بیشتری در جامعه صورت میگرفت، میتوانستیم شاهد یک تصمیمگیری بسیار مطلوب باشیم. در کل باید به این موضوع بسیار دقت کرد که مشکل بیشتر زمانبندی آن بود تا خود فرمول. فعالان بازار نیاز به زمان دارند تا با شرایط جدید خودشان را تطبیق کنند. اگر یکشبه مفروضات تغییر کند، درست نیست. باید بازه زمانی (مثل دو هفته یا یک ماه) بدهند تا بازار خودش را تنظیم کند.
نکته دیگری که باید در این متن بر آن اشاره کنم اینکه دامنه نوسان سه درصدی این روزها فشار بسیاری را بر صندوقهای اهرمی تحمیل کرده است. همچنین این محدودیت دامنه عملاً فرایند صدور و ابطال صندوقها را مختل کرده و با توجه به مکانیسم اهرم این صندوقها، اصلاً مناسب نیست. حتی برای سهام عادی هم با توجه به کاهش ریسکهای سیاسی این دامنه نوسان مناسب نیست، چه برسد به صندوقهای اهرمی که از مکانیسم اهرم استفاده میکنند. وقتی دامنه نوسان صندوق اهرمی با سهام عادی یکسان باشد، کل فرایند صدور و ابطال و مدیریت سرمایه مختل میشود.
این را نیز نباید فراموش کنیم که صندوقهای اهرمی بسیار در بازار ما پرطرفدار هستند و بسیاری علاقه داشتند صندوق اهرمی تأسیس کنند اما مجوز گرفتن برای این صندوقها خیلی سخت است. ضمن اینکه به نظر میرسد سازمان بورس به نهادهای مالی بزرگتر و با پشتوانه قویتر مجوز صندوق اهرمی میدهد.
صندوق اهرمی مدیریت ساختار پیچیده تری نسبت به سایر صندوقهای سرمایهگذاری در بازار سرمایه دارد؛ از فرایند صدور و ابطال گرفته تا مدیریت سرمایهگذاری آن و همینطور جذب واحدهای عادی آن، درمورد روند نزولی چند وقت اخیر اهرمیها نیز باید بر این موضوع تاکید کنم که در کنار مصوبه اخیر سازمان بورس در مورد کاهش ضریب اعتباری این صندوقها، ابهامات توافق بین ایران و آمریکا به عنوان مهم ترین عامل تأثیرگذار این روزهای بازار ما هم مؤثر بوده است که میتواند منجر به تردید در بین سرمایهگذاران شده و سرمایهگذاران با ریسک کمتری در بازار حضور داشته باشند.
دلیل دیگری که میتوان به آن اشاره کرد چرخش پول در بازار است و سرمایهگذاران با توجه به کاهش ریسکهای سیاسی و ارزشگذاری بهتر سهمهای کوچک تر بازار را خریداری کنند در واقع میتوان گفت نسبت به سهمهای ریالی با ارزش بازار کوچک تر نسبت به سهام دلاری با ارزش بازار بزرگ تر نشان داده است. همچنین ریسکهای عملیاتی در برخی صنایع کوچک (مثل قطعی گاز و برق) کمتر است. بازار تصمیم گرفته این عقبماندگی سهام کوچک را جبران کند. این نکته نیز بسیار حائز اهمیت است که پول در بازار محدود است.
اگر سرمایهگذار بخواهد سهام کوچک بخرد، باید چیزی (مثل سهام بزرگ یا صندوق اهرمی) بفروشد. این چرخه طبیعی بازار است. برای مثال مدتی خودرو و بانکیها، بعد حملونقل، فولاد، پالایشی و حالا سهام کوچکتر مثل غذایی، دارویی، زراعت و کاشی و سرامیک... مورد توجه قرار گرفتند. پول در بازار بین صنایع میچرخد و دنبال بازدهی است.
اگر بخواهم از توافقات نیز قلم بزنم باید مطرح کنم که در صورت توافق، صنایع بانکی، خودرویی، و حملونقل مستقیماً منتفع میشوند، چون سالها درگیر محدودیتهای تحریم بودند.
این صنایع از نظر عملیاتی و سودآوری رشد میکنند. سایر صنایع مثل دارو، غذایی، کاشی، پیمانکاری و بیمه بهصورت غیرمستقیم سود میبرند. در کل با سناریوی توافق بازار ما میتواند یک رشد مناسب را تجربه کند و عقب ماندگی خود را نسبت به سایر بازارهای موازی در دوسال گذشته جبران کند. البته میزان رشد بازار بستگی به عمق و کیفیت توافق دارد که هنوز ابهامات در این مورد پابرجاست.
یکی از مزایای توافق در بازار ما فروش نفت و محصولات صادارتی بیشتر هست و دسترسی دولت به پول آن نیز بیشتر خواهد شد که کسری بودجه دولت را کاهش خواهد داد و بالتبع به مرور شاهد کاهش نرخ بهره خواهیم بود که هم اثر مثبت روی کاهش هزینههای مالی شرکتها خواهد داشت و هم به واسطه کاهش ریسکهای سیاسی، دارایی سهام با ارزشگذاری بهتری در بازار معامله خواهد شد و شاهد ورود نقدینگی از سایر بازارهای موازی به بازار سهام خواهیم بود.
-
مسعود طیبی - مدیر صندوق جهش فارابی
- شماره ۵۸۹ هفته نامه اطلاعات بورس
نظر شما