برادر« بابک خرمدین» نیمه بیهوش پیدا شد

معاون اجتماعی پلیس پیشگیری پایتخت از نجات معجزه آسای برادر بابک خرمدین و رساندن سریع وی به بیمارستان خبر داد.

به گزارش صدای بورس، سرهنگ وحید سلطانی معاون اجتماعی پلیس پیشگیری تهران بزرگ از نجات معجزه آسای افشین خرمدین در خانه اش خبر داد.

 سرهنگ سلطانی در تشریح جزئیات خبر نجات معجزه آسای «افشین خرمدین» از مرگ اظهار داشت: صبح روز یکشنبه، اطلاع رسانی پلیس پیشگیری تهران برای تحقیق و کارهای اجتماعی و مددکاری تصمیم داشت از خانواده بابک خرمدین تحقیقاتی را در خصوص بحث های اجتماعی انجام دهد و به همین خاطر کارشناسان اجتماعی پلیس پیشگیری از ماموران کلانتری ۱۳۵ آزادی برای تماس با خانواده خرمدین درخواست کمک کردند.

وی افزود: رئیس کلانتری ۱۳۵ آزادی با توجه به اینکه هیچ شماره ای از خانواده خرمدین در اختیار نداشت برای انجام این تحقیق با نگهبان ساختمان بابک خرمدین در شهرک اکباتان تماس می گیرد و با توجه به اینکه صبح زود بوده و احتمال می رفت که افشین، برادر مرحوم بابک خرمدین در خانه باشد از نگهبان ساختمان درخواست می شود که به جلوی درخانه بابک خرمدین برود و شماره تماس برادر بابک را از او بگیرد.


بیشتر بخوانید:

۳۴ درخواست ۴ مدیرعامل بورسی از رئیس جمهور منتخب / بخش اول


معاون اجتماعی پلیس پیشگیری تهران تصریح کرد : نگهبان ساختمان با دستور رئیس کلانتری به جلوی در خانه خانواده خرمدین در طبقه ششم می رود و متوجه باز بودن در خانه می شود اما هرچه افشین را صدا می زند پاسخی نمی شنود و نگران از وقوع اتفاق تلخ دیگری در این خانه، نگهبان وارد خانه شده و با افشین خرمدین که روی زمین افتاده بود روبرو می شود.

سرهنگ سطانی ادامه داد: نگهبان ساختمان با عوامل اورژانس و ماموران کلانتری تماس گرفته که در ادامه افشین خرمدین را که نیمه بیهوش شده بود به بیمارستان منتقل شد.

وی خاطرنشان کرد: اگر پلیس برای پیگیری پرونده در روند مسائل خانوادگی و اجتماعی کوتاهی کرده بود احتمال می رفت افشین خرمدین در یک ماجرای تلخ به کام مرگ فرو رود.

منبع: فارس

کد خبر 433475

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 15 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علیدانا IR ۱۷:۵۴ - ۱۴۰۰/۰۳/۰۴
    0 0
    واقعا دردناکه... هم والدینش اینطور... هم داغداره هم تازه فهمیده خواهر و دامادش چی شدن... هم تا چند نسل بعد این داستان سرزبانهاست...خب چطور ادامه بده؟... کل زندگیش اومده جلوی چشمش و برعکس شده... خدا بهش صبر بده هم به ایشون و هم به تنها خواهر بازمانده اش... آسان نیست واقعا تلخه... این بچه ها چه گناهی دارن؟