بازار سرمایه یکی از ظرفیتهای سرمایهگذاری به شمار میرود؛ که شاید به نظر اغلب افراد بازاری با ریسک بالا باشد. با این وجود، به باور برخی کارشناسان این بازار نزد طبقه متوسط رو به بالا، میتواند مکانی برای سرمایهگذاری محسوب شود. اما با توجه به شرایط کنونی اقتصاد ، شوربختانه طبقه متوسط شاید دیگر توانایی سرمایهگذاری در بورس را نداشته باشند که از این رو انتظار میرود نقدینگی مربوط به این طبقه کاهش یابد. اما در کنار این مسئله باید اشاره کرد، شرکتها و استارت آپهای بزرگی هستند که با وجود قوانین سخت گیرانه و فرآیندهای زمان بر و مسئولیتهای سنگین حقوقی و مدنی رغبتی برای ورود به بازار سرمایه از خود نشان نمی دهند وهمچنان ترجیح میدهند که خارج از بورس باقی بمانند. این در حالی است که به گفته یکی ازفعالان خوشنام و مجرب بازارسرمایه، قوانین و مقررات، فرآیندهای پذیرش و دستورالعملهای نهاد ناظر و بورسها باید در مسیر تشویق شرکتها صادر شود و از طرفی فرهنگ تأمین مالی و سهامی عام شدن و شفاف سازی باید در میان مدیران و سهامداران شرکتها شکل گیرد. درهمین راستا فرصتی پیش آمد تا با حسین خزلی، فعال بازار سرمایه و کارشناس بورس، درباره مسائل پیرامون بازار سرمایه و راهکارهای عملیاتی برای بهبود چالشهای بازار سهام گفت وگویی انجام دهیم.
چالشهای بازار سرمایه چه مواردی هستند و چرا همچنان شرکتهای بزرگ برای ورود به بازار سرمایه روی خوش نشان نمی دهند؟
یکی از مشکلات در ایران، این است که شفافیت و گزارش دهی در میان مسئولان و مدیران و فعالان اقتصادی و سهامداران و سرمایهگذاران بزرگ ، جای خودرا باز نکرده است. از آن طرف یک سری سخت گیریها، کندیهای اداری و اجرایی هم باعث عدم تمایل شرکتها به پذیرش در بورسها شده است. البته با وجود تخفیف مالیاتی همچنان شرکتها برای ورود به بورس تمایلی نشان نمی دهند. همچنین ساختار تأمین مالی در ایران مساله دیگری است که به درستی اجرا نمی شود. اگر بنگاهی بخواهد در بُعد بزرگتری فعالیت کند باید تأمین مالی داشته باشد اما در ایران ساختار نادرستی در سطح ملی وجود دارد، بنگاهها برای تأمین مالی از راه گرفتن تسهیلات و مراجعه به بانکها اقدام میکنند. بدیهی است با توجه به شرایط کنونی اقتصاد، بانکها هم دیگر خیلی قادر به اعطای وام نیستند.
بنابر این بنگاهها چاره ای برای تأمین مالی ندارند مگر آنکه به سمت روشها وابزار جدید بازار سرمایه ترغیب شوند. در سایر نقاط دنیا ساختار تأمین مالی این گونه است که شرکتها و بنگاههای اقتصادی بزرگ برای تأمین مالی حتما از طریق ابزارهای بازار سرمایه و بورسها خصوصاً عرضه عمومی سهام، افزایش سرمایه در بورس و انتشار اوراق شرکتی و ... استفاده میکنند. از آن طرف بانکها افراد و خانوارها و شرکتهای کوچک و متوسط و استارت آپها را تأمین مالی میکنند.در ایران سخت گیریها و کندی فرآیند پذیرش در بورسها، مسئولیتهای مدنی و کیفری مدیران ناشر اوراق به گونه ای است که هنوز شاهد انبوهی شرکت بزرگ و سودآور در بیرون از بورس هستیم که تمایلی برای ورود در بورس در سهامداران و مدیران آنها نیست. هماکنون شرکتهای متعدد در زیر مجموعه دولت، صندوقهای بازنشستگی کشوری و لشگری، شرکتهای مربوط به آستانهای مقدس، شستا و تأمین اجتماعی، ساتا و... وارد بورس نشده اند؛ درحالی که در سایر نقاط دنیا شرکتهای بالغ و بزرگ با علاقه وارد بازار سرمایه میشوند تا مسیر بقاء و رشد خود را بتوانند حفظ کنند.
برای افزایش ورود شرکتها به بورس چه راهکاری پیشنهاد میدهید؟
باید سازمان بورس و نهادهای مربوطه در این باره از شرکتها بیشتر حمایت و فرآیند پذیرش آسان تر و مکانیزه تر شود. از طرفی مشوق تخفیف 2.5 درصدی مالیات به شرکتهای سهامی عام و حداکثر تخفیف 5 درصدی مالیات به شرکتهای سهامی عام پذیرفته شده در بورسها که سهام شناور آزاد مطلوب دارند، هیچ گونه انگیزه و محرکی برای مدیران و سهامداران شرکتهای یاد شده برای ورود به بورس نیست.مدیران بخش دولتی و بخش عمومی در شرایط فعلی حوصله و انگیزه هیچ گونه ریسک و هزینه و زحمت جدید را ندارند.رعایت الزامات شفافیّت و استانداردهای بورس و گزارش دهی مالی شرکتها خود به خود آن قدر سخت و زمان و هزینه بر است که اکثر مدیران موّفق در بخش خصوصی و عموم مدیران بخش دولتی و عمومی علاقه ای به پذیرش شرکت شان دربورسها نشان نمی دهند و اگر الزام قانونی یا فشارهای بالادستی نباشد، حتماً این کار را نخواهند کرد. باید اشاره کنم بخش دیگر این مساله هم فرهنگی و رفتاری است، ما ایرانیها معمولا ریسک پذیر و توسعه گرا نیستیم. ورود به بورسها، سهامی عام شدن، برندسازی، تأمین مالی از طریق روشها بورسی، در منظر رسانهها و تحلیلگران واقع شدن، رعایت استانداردهای حسابداری، حسابرسی و گزارش دهی مالی همه و همه مربوط به مدیران متهور، جسور و ذهنهای توسعه گرا و ریسک پذیر است. مدیر بخش دولتی و عمومی که حداکثر ماهی 15 تا 20 میلیون تومان حقوق میگیرد، در شرایط نا اطمینانی فعلی چرا باید این همه ریسک و زحمت و تلاش بکند؟ بعد از آن مثلاً به خاطر تاخیر در ارائه اطلاعات پرونده تخلف انضباطی هم برای او درست شود!
لزوم بازنگری در فرآیندها برای تسریع در پذیرش شرکتها
از این رو باید در سطح ملی راهکاری اندیشیده شود؛ برای مثال به عنوان کسی که سالها کارگزار بودم و با چند شرکت بزرگ درباره ورود شان به بورس نشستهای متعدد برگزار کرده ام، باید بگویم که این شرکتها پس از بررسی و صحبت با مشاوران خود معمولاً اعلام می کردند که فعلا برنامه ای برای ورود به بورس ندارند. با این وجود، صرف نظر از نوسانات بورس و مسائل سیاسی آنچه در بورس مهم است جریان مداوم پذیرش و درج شرکتهای بزرگ و کوچک است. فرآیند پذیرش شرکتها و درج نام و شروع معاملات آنها باید فرآیندی مداوم و دائمی باشد. صفحه بورس نیویورک (NYSE) را در اینستاگرام پیگیری می کنم. تقریبا هفته ای بین 1 تا 4 مورد عرضه اولیه دارند.برایم جالب بود در هفتههایی که قیمتها به شدت منفی بود و شاخصها ریخته بود هم مهمانی IPO را متوقف نمی کنند و مدام جشن حضور شرکتهای عرضه ای اولیه در آن بورس بزرگ ادامه دارد.
یک سوال جدی که برای من پیش آمده این است که چرا در سالهای گذشته هیچ شرکت سهامی عام در بورس متولد و پذیره نویسی نشده است؟
مردم و سهامداران از پذیره نویسی شرکتهایی که برای اولین بار در بورس خلق شدند، یا بیرون از بورس پذیره نویسی شده و بعد وارد بورس شدند، خاطرات بسیارخوب وبازدههای عالی به یاد دارند.پذیره نویسیهای کالسیمین، توسعه معادن روی، سیمان شاهرود، میدکو، بسیاری از بانکهای خصوصی و ... بازدههای چند صد درصدی طی چند سال برای سهامداران آنها به ارمغان آورده بود. البته در شرایط فعلی محاصره و تحریم اقتصادی ،این روش این قدر سخت و پیچیده و زمان بر شده است که هیچ گروه سرمایهگذاری تمایلی به استفاده از انتشار سهام اولیه در بورسها و خلق بنگاه به صورت سهامی عام را ندارد.
موانع برای پذیره نویسی شرکتها چیست؟
معتقدم که بوروکراسی اداری و فرآیندهای سخت گیرانه پذیرش از دلایل کاهش پذیره نویسی و کند بودن مراحل پذیرش شرکتها طی این سالهاست. البته وجود شرایط اقتصادی طی این سالها هم دلیلی دیگر برای عدم تاسیس شرکت بود. اگر هم شرکتی ایجاد شده به صورت سهامی خاص بوده و ترجیح داده که به بورس وارد نشود. ضعف و کوچک ماندن شرکتهایی که مشاور پذیرش هستند، (کارگزاران و تأمین سرمایهها و شرکتهای مشاور سرمایهگذاری) هم علت مهم دیگری است.
عمده بار کنترل و بررسی و دقت در مدیریت پذیرش بورسها و هیأت پذیرش است.در صورتی که مسئولیتها باید به گونه ای باشد که وقتی یک مشاور عرضه یا پذیرش مستندات را مهر کرد، هم نهادهای ناظر و بورسها و هم سرمایهگذاران و عموم مردم اطمینان نسبی و کامل برای صحت و سلامت اطلاعات و مدارک داشته باشند.نبود فرآیند “due diligence” (ریزکاوی یا راستی آزمایی) در مشاورین پذیرش و عدم شروع بکار شرکتهای رتبه بندی، فرآیند پذیرش اوراق و سهام را سخت و زمان بر و غیر حرفهای کرده است.
در دنیا همه مسئولیت صحت اطلاعات و مستندات و کفایت انتشار آن بر عهده کارگزار یا تأمین سرمایه مشاور عرضه و پذیرش است. آنها هم با استفاده از شبکه اطلاعات تخصصی خودشان و وکلا و حقوق دانهای متخصص و ارزیابان حرفه ای وقتی گزارش پذیرش یا امیدنامه درج یک شرکت را تهیه میکنند، تمام اعتبار و آبروی حرفه ای خود را پشت آن و پشت مهری که میزنند به گرو میگذارند. امّا در ایران بار این مسئولیت بر عهده مدیریت پذیرش بورسها و هیأت پذیرش و نهایتاً سازمان بورس است.
مانع دیگر، در زمینه افزایش سرمایه است. معمولاً از زمانی که هیأت مدیره تصمیم به افزایش سرمایه میگیرد تا به مرحله نهایی ثبت برسد حدود دوسال طول میکشد در عین حال سخت گیریهای نهاد ناظر و باز نبود نهادهای تخصصی واسط که مسئولیت صحبت گزارش افزایش سرمایه و ... را بر عهده بگیرند از موانع جدّی توسعه و سرعت کار است.در مورد استارت آپها و شرکتهایی که ایدههای جدیدی دارند به محض این که به مرحله رشد میرسند و نیاز به تأمین مالی دارند با این موانع روبرو میشوند و همچنان شاهد هستیم که با الزاماتی که از سوی بورس وجود دارد، استارت آپها یا توان ورود به بورس را ندارند یا علاقه ای برای ورود ندارند.
عضویت سازمان بورس در آیسکو (سازمان بینالمللی کمیسیونهای اوراق بهادار ) چه مزیتی برای بازار سرمایه ایران به همراه دارد؟
در دنیای مالی استانداردها، رویههای تجربه شده، فرهنگهای سازمانی، قوانین و مقررات و دستورالعملها، آموزشها و نرم افزارهای متداول و جا افتاده ای برای بازارهای مالی وجود دارد. با عضویت نهادهای مالی ایران در مجامع متناظر بین المللی امید میرود که از این امکانات بهره ببریم و این مسئله با پذیرفته شدن سازمان بورس به عنوان عضو رسمی در ایسکو (IOSCO) امکان پذیر شده است. چرا که تا پیش از این، ایران به عنوان عضو وابسته بود و تنها حق حضور داشت و نمی توانست رای دهد. حال با این شرایط علاوه برحضور، حق رای هم خواهد داشت. حال فرصت آن است که از استانداردهای نظارتی، نرم افزارها، قوانین و رویههای دستگاهای جهانی باید بهره ببریم البته به این معنا نیست که یک به یک در بازار خودمان پیاده کنیم، بلکه باید با توجه به ظرفیت و نیاز بازار سرمایه ایران از آنها استفاده کنیم و این هنر تنظیم مقررات به شمار میرود. از سویی باید بدانیم مدام با خود تکرار کنیم بازار سرمایه جایی برای سود و زیان نیست بلکه هدف اصلی آن تأمین مالی برای رشد اقتصاد است. تجربیات نهادهای ناظر در کشورهای پیشرفته و بورسهای بزرگ بهترین درس برای بزرگ کردن بخش تأمین مالی از بورسها و بی واسطه از مردم و کم کردن نیاز بنگاهها به بانکها برای اخذ تسهیلات است.
دیدگاه فرهنگی افراد در مقایسه با گذشته نسبت به بورس تفاوت کرده، این تفاوت از کجا نشات گرفته است؟
نسل جدید با گذشته دیدگاهی متفاوت دارد به اعقاد بنده نسل جدید به خاطر آموزهها و ارتباط بیشتر با رسانهها و شبکههای اجتماعی وتغییرات گسترده در سبک زندگی و منطقهای ذهنی دارای آگاهی بیشتری است. همچنین نسل جدید به تحولات روز دنیا آشنا هستند و آگاه تر، خلاق تر و ریسک پذیرتر شده اند، از طرفی آنها دیگر به کار ثابت با درآمد ثابت قانع نیستند.اما با این وجود دو خصلت در ما ایرانیها همچنان پایدار است ابتدا ریسک گریزی و دیگری پنهان کاری .پنهان کاری به این معنا که در زمانی که متضرر میشویم، همه دوستان و فامیل و همکاران را مطلع میکنیم اما در زمانی که سود میکنیم، تمایل چندانی به افشای آن نداریم. در بورس هم همین است افرادی که وارد بورس شده اند و ضرر کردند، این زیان را به همه اعلام میکنند، در حالی که میزان سود خود را معمولا پنهان میکنیم. از این رو بورس نزد اذهان عموم جامعه یک جایی برای زیان دیدن است، درحالی که اگر درست آموزشها و رویهها دنبال شود، زیان متناسب با سود و ریسک خواهد بود.همچنین باید به این نکته بدیهی را تکرار کنم، این بازار برای سرمایهگذاری طبقه متوسط روبه بالا که مازاد پس انداز دارند، مناسب است. البته با توجه به شرایط کنونی میزان سرمایهگذاری این گروه هم کاهش یافته است. اصولا بورسها و مقوله سرمایهگذاری مربوط به اقشاری است که نیازهای اولیه زندگی شان تأمین شده و مازاد نقدینگی دارند.
چگونه باید نسلهای آینده را با مهارت های مالی آشنا کرد؟
یکی از مشکلات آموزشی ایران این است که دانش آموزان از همان سالهای تحصیل با انبوهی از دانش تئوری مواجه میشوند و زمانی که وارد جامعه میشوند این دانش تئوری کاربردی برایشان ندارد. اصولا مهارتهای اجتماعی و کاری در مدارس و دانشگاهها جایگاه چندانی ندارد.در حالی که این دانش تئوری باید با کارگاههای عملی همراه باشد؛ در زمینه مهارت مالی و دانش مالی هم همین طور است باید به دانش آموزان مفاهیم پس انداز، بیمه، بورس و روابط هریک با هم را یاد داد، تا زمانی که وارد جامعه شدند بدانند با پولی که به دست می آورند به چه صورت سرمایهگذاری کنند. البته در برخی مدارس و دانشگاهها این کار آغاز شده و مهارتهای مالی و سرمایهگذاری به دانش آموزان آموزش داده می شود؛ اما با این وجود این میزان بسیار کم است وباید در این زمینه بیشتر کار شود.
- شماره ۲۸۷ هفته نامه بورس - صفحه ۹ و ۱۰
نظر شما