عمق بازارهای مالی در ایران کم است و این موضوع هم دلایل رفتاری و هم دلایل ساختاری دارد. پیش از هر چیز ابتدا به معنای عمق بازار بپردازیم. عمق بازار یعنی وجود بازیگران زیاد، ابزارهای متنوع، نقدشوندگی بالا، و حجم معاملات معنیدار. آیا هیچ یک از بازارها در ایران عمقی ندارد؟
در ایران هنوز مهمترین بازار سرمایهگذاری بلندمدت، بازار ملک است که از عمق زیادی هم برخوردار است. برای سرمایهگذاریهای کوچکتر هم سپرده بانکی بزرگترین محل سرمایهگذاری مردم تلقی میشود.
اعتمادی که میانگین مردم به بانکها و املاک دارند هیچ زمان به بازار سرمایه نخواهند داشت. بازار سرمایه علیرغم تلاش نهاد قانونگذار طی سالهای گذشته موفق نشده که قرابت موثری بین بورس و املاک و مستغلات ایجاد کند. سپردههای بانکی هم عملا با سود قابل توجه اعطایی نسبت به آنچه که برای سایر بانکها در دنیا رایج است، توقع مستمری را در بین سپردهگذاران ایجاد کرده و موجب حفظ سپردهگذاران میشوند. در واقع سپردههای بانکی رقیب دیرینه بازار اوراق بدهی و صندوقهای درآمدثابت در بورس و فرابورس هستند.
اما چرا بعد از گذشت نزدیک به ۶۰ سال از شروع معاملات بورس و گذشت دو دهه از زمان تصویب قانون بازار، همچنان اعتمادی که به بازار ملک و طلا وجود دارد، به بازار سهام وجود ندارد؟
البته که این چند دهه تجربه سرمایهگذاری در بازار سرمایه در مقیاس سابقه طولانی سرمایهگذاری در ملک و طلا بین اقشار مختلف ناچیز به نظر میرسد، اما کندی همهگیر شدن بازار سرمایه از جای دیگری نشات میگیرد. حاکمیت شرکتی ضعیف و شفافیت پایین در افشای اطلاعات مالی، تضاد منافع میان سهامداران عمده و خرد، نقش بالای دولت و شبه دولتیها در بازار، تصدیگری دولت در سرنوشت شرکتهای بورسی از طریق وضع یا تغییر ناگهانی قوانین و مصوبات و بسیاری از موارد این چنینی موجب احساس ناامنی در سرمایهگذاران بازار و بیاعتمادی گسترده شده است و بسیاری از سرمایهگذاران تمایل بیشتری به داراییهای غیرمتمرکز و داراییهای کمتر تاثیرپذیر از حاکمیت دارند. همچنین به دلیل سرعت کاهش ارزش ریال و بازدهی بالای داراییهای غیرمولد (مانند طلا و ارز)، مردم ترجیح میدهند در داراییهای ملموس به جای داراییهای مالی سرمایهگذاری کنند.
با توجه به تعریف بالا از عمق بازار، برای افزایش آن از یک سو به ابزارهای جدید و بازیگران جدید و از سوی دیگر به بلندتر شدن افق زمانی سرمایهگذاری نیازمندیم. برای این منظور، توسعه اوراق بدهی از سوی بخش خصوصی، گسترش ابزارهای مشتقه و پوشش ریسک، و تسهیل در ورود صندوقهای بازنشستگی، بیمهها و سرمایهگذاران نهادی بزرگ به توسعه ابزارها و بازیگران جدید کمک میکند. همچنین، بلندتر شدن افق زمانی سرمایهگذاری مستلزم ثبات اقتصاد کلان و کاهش تورم (پایه اعتماد بلندمدت)، اتخاذ سیاست نرخ بهره واقعی و غیردستوری، و اصلاح ساختار مالکیت دولتی و شبه دولتی است.
لازم به ذکر است مشکل عمق بازار مشکل شایعی در بسیاری از بورسهای دنیا است و بسیاری از کشورها به همین دلیل اساسا بورس ندارند. اما همان کشورها از بستر بورس سایر کشورها بهره میبرند. موضوع دوئال لیستینگ یا پذیرش دوگانه که زمانی در خصوص شرکتهای بزرگ بورسی کشور مطرح بود، در حال حاضر به دلیل تحریمها به یک آرزوی بسیار دور تبدیل شده است. در حالی این نیز یکی از روشهای توسعه ابزارها و بازیگران بازار و متعاقبا عمقبخشی به بازار خواهد بود.
در نهایت لازم است به میزان پایین پسانداز در متوسط مردم اشاره کرد. درآمد واقعی اقشار وسیعی از مردم پایین بوده و به دلیل تورم بالا از هزینهها جا میمانند. بخش بسیاری از درآمد مردم صرف هزینههای ضروری شده و عملا پسانداز برای آنها ممکن نیست. همین عامل به ذهنیت کوتاهمدت و سفتهبازانه دامن میزند. به نظر میرسد در اولین قدم و با رویکرد ایجاد ثبات در ساختار اقتصادی بتوان بازیگران جدیتری وارد بازار سرمایه کرد.
-
لادن شنطیا - کارشناس بازار سرمایه
-
شماره ۶۱۷ هفته نامه اطلاعات بورس






نظر شما