بنابر اتفاقاتی که در سال ۹۹ افتاد، بازار سرمایه دو روی یک سکه بود، یعنی یک روی بورس در نیمه اول صعود تاریخی و نیمه دوم یک سقوط آزاد داشت. از جمله نیازهای بازار نمود بیشتر سرمایهگذاری غیرمستقیم بود که به طبع آن شاهد رشد قابل توجه سبدگردانها و صندوقهای سرمایهگذاری در چند سال اخیر بود. هرچه سرمایهگذاری غیرمستقیم را گسترش داده و مدیریت دارایی حرفهایتر باشد برای بازار نیز بهتر است. اینکه سبدگردانها و شرکتهای مشاور سرمایهگذاری متنوعی تاسیس شده به خودی خود بسیار خوب است. وجود صندوقهای سرمایهگذاری و تنوعی که در سالهای اخیر به آنها دادند نکته مثبتی بوده اما هنوز پاسخگوی نیازهای سرمایهگذاران نیست. بازار سرمایه در حوزه صندوقهای سرمایهگذاری ابتدای راه است و در این زمینه میتوان با انواع صندوقهای جدیدی که ایجاد میشوند بورس را گسترش داد.
بحث دیگر مربوط به اختیار معاملات و آپشنهاست. بازار آپشنها جذاب بوده و از دیرباز در سطح بین الملل وجود داشته. هرچند در بازار ایران نیز چند سال اخیر نمود پیدا کرده، اما هنوز عمق لازم و کافی را ندارد. به نظر میرسد شرکتها و صندوقهایی که بتوانند در این حوزه بیشتر فعالیت داشته باشند میتوانند به گسترش این حوزه کمک کنند. نباید زمانی که بازار جدیدی ایجاد شده پس از مدتی رها شود، درواقع باید به گسترش آن پرداخت. در خصوص صندوقهای سرمایهگذاری علاوه بر صندوقهایی که درحال حاضر وجود دارند میتوان صندوقهای کالایی را نیز گسترش داد و یا نمونه صندوقهایی که در بازار بین الملل هستند ایجاد کرد. اما یکی از بحثهایی که در توسعه بازار از آن غافل شدیم این است که ضمن گسترش بازار، دانش مربوط به بازار سرمایه را نیز باید بسط داد. بازار گسترش یافت اما فرهنگ آن جا نیفتاده، خصوصا باتوجه به اتفاقاتی در سال ۹۹ افتاده هنوز بازار را به دید منفی میبینند، بنابراین فرهنگ سازی جهت بازگشت اعتماد از دست رفته کاری بسیار مهم و حیاتی برای بازار است.
دیگر مورد برای توسعه بورس، قوانین موجود در کشور است. قوانین هرروز درحال تغییر است و گاهی شاهد مصوبات عجیب و غریبی که سود شرکت را بسیار تغییر میدهد هستیم. متاسفانه نمیتوان به این موارد به دید مثبت نگاه کرد و تاثیر بسیار منفی را روی بازار دارد. قوانین جاری ثبات بسیار بهتر است و چنین تغییراتی را اصلا نمیتوان با دید مثبت متصور شد و نگرانی از دستکاری در سایر صنایع نیز افزایش پیدا کرده و روند کلی بازار را تغییر میدهد. پذیرش شرکتهای جدید هم به نوع خود بسیار مفید و موثر است و شامل گسترش بازار نیز میشود اما برای اطلاعاتی که مبنای ارزشگذاری برای سهام است باید دقت بیشتری داشت. صرفا نباید هدف را بزرگ کردن بازار قرار داد، بلکه درکنار آن باید کیفیت اطلاعات شرکتها بررسی شود. نه اینکه شرکتی بعد ۲ سال و رشد نرخ ارز و محصولات، گزارشی داده که حتی به بودجهای که قبل از عرضه قرار داده نرسیده باشد. وقتی قصد بزرگ کردن بازار سرمایه است نباید صرفا از جهت کمیت باشد، باید نظارتها بر اجرای قوانین و ارزشگذاری افزایش یابد که خریداران و سرمایهگذاران از این بابت متضرر نشوند.
گسترش بازارهای دیگر از جمله بازار ابزار نوین مالی، شرکتهای کوچکتر، SME و غیره میتواند از جمله مواردی باشد که در آینده نه چندان دور باعث رونق بازار شود. به داراییهای فکری نیز طوری که باید پرداخته نشده و بسیار جای کار دارد. مورد دیگر کارمزدی که در نظر گرفته میشود، مثلا در تامین مالی جمعی شرکت بیش از ۳۳ درصد تامین مالی میکند ولی نرخ موثر بیش از ۴۰ درصد میشود زیرا که ۴ تا ۵ درصد به عنوان کارمزد برداشت میشود. این نرخ بالا بوده و شرکتها راغب به استفاده از این صندوقها جهت تامین مالی نیستند و وام گرفتن از بانک را ترجیح میدهند.
- رسول جاویدی - مدیر سرمایهگذاری سبدگردان داریوش
- شماره ۵۳۱ هفته نامه اطلاعات بورس
نظر شما