یکی از متداول ترین و عمومی ترین ابزارها استفاده از بستر بازار سرمایه برای تأمین مالی پروژهها در شرکتها است. تأمین شرکتها علاوه بر روش انتشار و فروش انواع اوراق با درآمد ثابت با پشتوانه بدهی، استفاده از روش شناور نمودن بیشتر سهام و یا انتشار اوراق جدید از محل اصلاح ساختار سرمایه است. روش M&A نیز از ابزار متداول در تأمین مالی شرکتی برای سهامداران اصلی شرکتهائي Merge یا Acquisition میشود مورد استفاده قرار میگیرد.
بر این اساس قطعا در تأمین مالی شرکتی کم هزینه بودن و توزیع ریسک آن این امکان را به شرکت میدهد تا با ساختار درآمدی مناسب نه تنها از ارزش سهام و سود سهامداران مراقبت و محافظت کند بلکه سرمایهگذاران در تأمین مالی را نیز در سودآوری شرکت سهیم نماید. از سوی دیگر روش تأمین مالی منابع مورد نیاز شرکتی از طریق سیستم بانکی، هم هزینههای بالاتری به شرکتها تحمیل میشود، هم سود سهامداران را دستخوش ریسک تغییرات مینمایند و از سوی دیگر، در ریسک تأمین مالی شرکتی همه ریسک را به شرکت و سهامداران شرکت منتقل مینمایند.
بازار سرمایه ما که نسبتا در حال توسعه (به لحاظ تنوع ابزار) در بخش ابزارهای تأمین مالی شرکتی است، در کنار بازار پول، یکی از راههای مدیریت تورم قیمتهای نسبی در کشور که در اثر رشد حجم بالای نقدینگی سالانه بوجود میآید، استفاده از انواع ابزارهای تأمین مالی برای پروژهها و شرکتها است که از یک سو رشد نقدینگی را کنترل و مدیریت مینماید و از سوی دیگر، آن نقدینگی سرگردان را بجای تجمیع در سپردههای غیر کارای بانکی و یا حمله به سایر بازارها و حبابی شدن آنها، جلوگیری نموده و بصورت هدایت شده به تأمین نیازهای مؤثر برای تجمیع منابع مورد نیاز شرکتها، روان میسازد.
بر اساس اطلاعات موجود ارزش اوراق با درآمد ثابت منتشره در حال حاضر که در بازار سرمایه کشور قابل معامله است حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان است که با بر ساس دلار معادل ۵ میلیارد دلار یا ۴معادل میلیارد یورو است. این اندازه و حجم بازار اوراق با درآمد ثابت شرکتی شاید به اندازه جمع چنین اوراق شرکتی در بورس فرانکفورت (بازار اولیه یا فرا بورس آن) برای جمع ارزش اوراق منتشره دو شرکت باشد! به عبارت دیگر انواع محدودیتهای نهاد نظارتی سبب گردیده تا فهرست انواع اوراق با درآمد ثابت قابل انتشار به روش بینالمللی یا حتی اوراق اسلامی با پشتوانه بدهی، به فهرست محدود و کوتاه چند ابزاری ختم شود.
نکته مهمی که باید در مسیر تأمین مالی برای شرکتها به شکل استفاده از ابزارهای بازار سرمایه میتوان به آن اشاره نمود، جذب سرمایهگذار خارجی است که تشویق شود در اقتصاد در حال توسعهای مثل ایران با حجم بالای تقاضای کل، به سرمایهگذاری در انواع ابزارهای تأمین مالی شرکتی گسیل شود. البته دستیابی به این هدف نیازمند سازوکاری نظامند در بازار سرمایه کشور است که نه تنها قدرت درک برای سرمایهگذار بینالمللی داشته باشد، بلکه بتواند ریسکهای سیستماتیک را در ساختار خود به گونهای شفاف تشریح کند تا جذب سرمایه بخصوص سرمایههای خارجی و بینالمللی برای تأمین مالی شرکتی، فراهم آید.
بازار سرمایه به عنوان یک بازار کاملا تشکل یافته در کنار بازار پول میتواند آنچنان نقش کارآمد و مؤثر خود را در تأمین منابع مالی مورد نیاز شرکتها فراهم کند که نه تنها تورم حاصل از رشد نقدینگی را کنترل کند بلکه از گران شدن تأمین منابع مالی برای شرکتها جلوگیری نموده و از سوی دیگر بجای سمی شدن دارایی بانکها و بیمار شدن ساختار مالی آنها، بانکها را نیز به موثر بودن در تکمیل زنجیر ارزش بازار پول و بازار سرمایه سوق دهد.
تا اینجا در یک ارزیابی خیلی کلان میتوان گفت بازار سرمایه کشور موفق نبوده ولی مسیر خود را به این سو از سالها قبل شروع نموده است ولی این شروع بسیار کند، محدود در تعریف ابزار، کوچک به لحاظ اندازه بازار و ناتوان در جذب سرمایههای حجیم خارجی بوده است.
بنابراین در جمعبندی کلی، استفاده از ابزارهای بازار سرمایه ( تجدید ساختار سرمایه و انتشار اوراق جدید یا افزایش حجم شناور سهام موجود در بازار، اوراق با درآمد ثابت با پشتوانه بدهی و یا M&A برای شرکتهای هلدینگ) برای تأمین مالی شرکتی، از یک سو در تجمیع منابع غیر کارآمد تجمیع شده در بازار پول داخل کشور و نیز جذب منابع مالی از سرمایهگذاران خارجی میتواند موثر باشد و از سوی دیگر هزینه تأمین مالی و توزیع ریسک آن را نسبت به اخذ وام بانکی، به شرط گسترش تعداد ابزار و سرعت انتشار و نیز شفافیت برای سرمایهگذار خارجی، میتواند کمتر شود.
- ماهنامه بازار و سرمایه - اوراق بهادار
نظر شما