هوشمندسازی صنایع، امروز دیگر یک انتخاب نیست، بلکه یک الزام برای شرکتهاست که متضمن بقای آنها است، با این حال چالشهای بزرگی در مسیر هوشمندسازی شرکتهای تولیدی وجود دارد که ممکن است اجرای این پروسهها را در آینده با مشکل روبهرو سازد. اتفاقاتی که در لایههای حاکمیتی در شرف وقوع است، میتواند در آینده بر هزینههای اجرای طرحهای هوشمندسازی در صنایع اثر بازدارنده داشته باشد و اگر شرکتها تصمیمات مبتنی بر اجرای این پروژهها را به تاخیر بیندازند و این برنامه را در دستور کار خود قرار ندهند، شاید در ماههای آینده به دلیل هزینههای هوشمندسازی مضاعف، از پس آن برنیایند.
خوشبختانه ما در انجمن اینترنت اشیاء و علوم داده، در بحث هوشمندسازی جلوی خیلی از انحصارها را گرفته ایم و از سال ۱۴۰۰ مصوباتی را متوقف کرده ایم که اگر انجام میشد، اکنون هیچ شرکت دانش بنیانی در حوزه هوشمندسازی در کشور نداشتیم و همگی آنها تعطیل میشدند؛ هرچند حاکمیت و وزارت ارتباطات همچنان بر اجرای این تصمیمات تاکید دارند.
وزارت ارتباطات و سازمانهای زیرمجموعه آن با ایجاد کمیتههای هوشمندسازی و با حضور ارگانهایی که تقریبا تمامی اعضای آن دولتی هستند و از تشکلها و بخش خصوصی در این کمیته دعوت نشده، به دنبال ایجاد انحصار در این بخش هستند.
به علاوه دست این ساختارهای کاملا دولتی به حدی باز است که بعدا هم میتوانند هر قانونی را تصویب کنند و این اقدامات در عمل اثرات بازدارنده زیادی به همراه خواهند داشت، بطوریکه اگر این اتفاقات بیفتد، هیچ صنعتی نخواهد توانست پروسه هوشمندسازی را اجرا کند و اگر قرار بود این فرآیند با صد میلیارد تومان اجرا شود، در صورت اجرای این قوانین با ۳ همت هزینه عملیاتی خواهد شد.
این در حالی است که تشکلها و بخش خصوصی از توانمندیهای فراوانی برای عارضه یابی و رفع چالشهای موجود برخوردارند. اعضای تشکلها با دانشی که در اختیار دارند، میتوانند چالشهای شرکتها را شناسایی و برطرف کنند، اما دولت در تلاش است این فرآیند را از طریق شرکتهای انحصاری دولتی انجام دهد که اتفاقا نظارت دقیقی هم روی آنها صورت نخواهد گرفت. لذا با استناد به این تهدیدها باید گفت شرکتها از منظر قوانین و برای حفظ بقا، فرصت زیادی در اختیار ندارند و این بقا از زاویههای مختلف اعم از آب و انرژی، نیروی انسانی، مواد اولیه، رقابت با شرکتهای چینی و... قابل بحث است.
هوشمندسازی در شرایط کنونی یک الزام برای بقای شرکتهای تولیدی است که هرچند مستقیما روی تولید اثر ندارد، اما فرآیندها را بهینه میکند و حتی روی بهره وری اثر مستقیم خواهد داشت.
هوشمندسازی در عین حال از طریق حسگرهایی که از بیرون به اندازه گیری متغیرهای محیطی میپردازند و از طریق شبکه OT به مغز هوشمندسازی و هوش مصنوعی انتقال داده میشوند و در آنجا تصمیمگیری صورت میگیرد و فرمان این تصمیم گیری به ماشین آلات منتقل و در جهت اصلاحات در درون اقدام میکند.
در مورد موضوع اتلاف منابع نیز هوشمند سازی هدررفتها را شناسایی میکند و در مرحله بعد نیز بر اساس دادههای زیادی که مثلا برای یک سال در اختیار آن قرار میگیرد، پیش بینی صورت میدهد و به عنوان مثال اگر قرار است محصولی با مشخصات خاصی تولید شود، هوش مصنوعی میزان مصرف انرژی، آب مورد نیاز و ... و خروجی و پرت و نشتیها را در حوزه انرژی ردیابی و اعلام میکند.
آنچه مهم است آن است که در این موضوع مدیران عامل باید به این بلوغ فکری برسند که هوشمندسازی یک نیاز است، نه یک کالای لوکس. دانش مدیرعامل یا اتکا به دانش مشاوران میتواند نیازهای شرکتها را در فرآیندهای مختلف از جمله هوشمندسازی شناسایی و درباره آن تصمیم گیری کند.
مدیرعامل باید مدل رهبری خود را متناسب با شرایط موجود و الزام به هوشمندسازی و یا تغییرات شرایط ذینفعان تعیین کند.
در پایان معتقدم در مدیران صنایع باید این روحیه تقویت شود، زیرا الان بحث بقا برای شرکتهای تولیدی مطرح است و اگر روحیه مذکور در بین مدیران نباشد، شرکتها حذف خواهند شد؛ همانطور که با روی کار آمدن تاکسیهای اینترنتی، تاکسیهای تلفنی حذف و از گردونه خارج شدند و نمونههای متعددی از این تغییر و تحول را میتوان مثال زد.
باید گفت در جهان امروز هیچ صنعت و خدماتی وجود ندارد که توسط هوشمندسازی متحول نشود و این به معنای الزام صنایع برای حرکت به سمت هوشمندسازی است و این یک ضرورت برای همه حوزههای کسب و کار است که اگر به آن ورود نکنند، متوقف و در ادامه حذف خواهند شد.
-
روزبه بابازاده - مدیرعامل انجمن ملی اینترنت اشیا و علوم داده
-
شماره ۶۰۲ هفته نامه اطلاعات بورس