تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۳

بازار سرمایه ایران روزهای خوشی را سپری نمی‌کند؛ با وجود آنکه بسیاری از شاخص‌های کلان به‌ظاهر به‌نفع بورس است.

بازار سرمایه ایران روزهای خوشی را سپری نمی‌کند؛ با وجود آنکه بسیاری از شاخص‌های کلان به‌ظاهر به‌نفع بورس است، اما این بازار همچنان روند نزولی خود را ادامه می‌دهد. نسبت قیمت به درآمد بازار به ۵.۴ یعنی به پایین‌ترین سطح تاریخی خود رسیده است.
ارزش دلاری بورس تهران نیز ۱۰۰ میلیارد دلار هم کمتر شده و امروز به حدود ۹۳ میلیارد دلار کاهش یافته است. حتی اگر آمارهای رسمی دولتی رقم ۱۲۴ میلیارد دلار (بر اساس دلار نیمایی) را نشان دهد حالا و در سالگرد سقوط تاریخی سال ۱۳۹۹ کمتر کسی حاضر است در جمع عنوان کند که سهامدار است. علت این وضعیت را باید در زنجیره‌ای از سیاست‌ها و تصمیمات نادرست سال‌های اخیر جستجو کرد.
نخستین و شاید مهم‌ترین عامل، افزایش افسارگسیخته نرخ بهره بوده است. پژوهش‌های اقتصادی منتشر شده بارها ثابت کرده‌اند که نرخ بهره بالا رابطه‌ای معکوس با بازده سهام دارد. وقتی صندوق‌های بادرآمد ثابت سودهای سالانه ۳۳ تا ۳۶ درصدی پرداخت می‌کنند و بانک‌ها «ولو غیررسمی» نرخ‌های مشابه را تضمین می‌کنند، چرا سرمایه‌گذار باید ریسک بازار سهام را بپذیرد؟ عامل دوم، قیمت‌گذاری دستوری و تثبیت قیمت‌هاست. این سیاست‌ها سود واقعی بسیاری از شرکت‌ها را از صورت‌های مالی حذف و آن را به جیب گروهی خاص منتقل کرده است؛ گروهی که به بهانه کنترل تورم، عملاً از منابع سهامداران منتفع می‌شوند.
داستان تعیین نرخ شمش فولاد در بورس‌کالا، قیمت‌گذاری خودرو در شورای رقابت و دستکاری نرخ خوراک گاز، هنوز از یاد فعالان بازار نرفته و آثار آن همچنان پابرجاست. در این بین فاصله میان قیمت واقعی و قیمت رسمی روزبه‌روز بیشتر شد، حاشیه سود شرکت‌ها کاهش یافت و گزارش‌های مالی ضعیف‌تر شد ضمن آنکه فشار ناترازی انرژی نیز به این مشکلات دامن زد. قطعی برق در تابستان و گاز در زمستان، صنایع فولادی، سیمانی، پتروشیمی و بسیاری از واحدهای تولیدی را ناچار به توقف یا کاهش تولید کرد. این توقف‌ها، علاوه بر کاهش فروش، هزینه‌های راه‌اندازی مجدد و تعمیرات را بالا برد و سود شرکت‌ها را فرسود.
ناترازی البته تنها در بخش انرژی نبود؛ بودجه دولت نیز گرفتار آن شد. کمبود منابع مالی دولت را به سمت افزایش نرخ بهره و انتشار اوراق بدهی سوق داد که این اقدام، نقدینگی را از بورس خارج و رکود را تشدید کرد.
به همه اینها باید بی‌ثباتی مقررات را افزود؛ تصمیمات شبانه در تغییر دامنه نوسان، کاهش ضریب اعتباری کارگزاری‌ها، توقف و بازگشایی‌های سلیقه‌ای نمادها و حتی مداخله مستقیم ناظران در معاملات، فضای نااطمینانی را بر بازار حاکم کرده است. در نهایت، این مجموعه عوامل با ریسک‌های سیاسی و بین‌المللی «از تحریم‌ها گرفته تا تنش‌های منطقه‌ای و جنگ‌های کوتاه‌مدت» در هم آمیخته و نتیجه آن بازده پنج‌ساله‌ای است که تنها به ۲۷ درصد رسیده است؛ رقمی که به‌خوبی نشان می‌دهد چرا سرمایه‌ها از بازار سرمایه گریزان شده‌اند.
بازار امروز، قربانی بی‌اعتمادی است. این بی‌اعتمادی نه در اعداد و آمار که در خاطره تلخ سهامدارانی ریشه دارد که بارها بهای تصمیمات اشتباه سیاست‌گذاران را با سرمایه‌ها و زندگی‌شان پرداخته‌اند. اگر قرار است سرمایه به این بازار بازگردد، باید پیش از هر چیز این چرخه تصمیم‌گیری‌های مخرب متوقف شود در غیر این صورت هر شاخص مثبتی هم که ثبت شود، سرمایه‌گذاران همچنان راه خروج را بر حضور ترجیح خواهند داد.

  • امیر آشتیانی عراقی - مدیر مسئول

  • شماره ۶۰۱ هفته نامه اطلاعات بورس