نتیجه مذاکرات تأثیر تعیینکنندهای بر بازار و اقتصاد دارد. هر توافقی که در مذاکرات حاصل شود، بهویژه اگر در راستای مسائل اقتصادی باشد، میتواند به بهبود وضعیت بازار و اقتصاد کمک کند، بنابراین اگر مذاکرات مثبت و منجر به کاهش تحریمها شوند، به رشد و توسعه شرکتها کمک کرده و منجر به کاهش هزینههای مبادلاتی و فشارهای اقتصادی میشود.
این موضوع از یک سو باعث میشود شرکتها بازارهای بزرگتری به دست آورند و از سوی دیگر هزینههایی که به دلیل تحریمها متحمل میشدند، کاهش یابد؛ در نتیجه، شرکتها میتوانند سودآوری بیشتری داشته باشند، فروش خود را توسعه دهند و تکنولوژی، تجهیزات و ماشینآلات خود را بهروزرسانی کنند.
این عوامل در نهایت بهرهوری شرکتها را افزایش میدهد. به نظرمیرسد اگر این روند در میانمدت و بلندمدت ادامه یابد، به نفع شرکتها خواهد بود تا جایی که همزمان با سودآوری شرکتها، ارزش سهام آنها افزایش مییابد که این موضوع به رشد بازار سرمایه منجر میشود. ادامه زنجیره تکاملی یعنی رشد بازار سرمایه، سرمایهگذاری در صنایع را تقویت میکند بنابراین بیکاری کاهش مییابد، تورم کنترل میشود و در نهایت درآمد سرانه و کل کشور افزایش پیدا میکند؛ این اثرات بهصورت زنجیرهوار عمل میکنند. جدا از این آثار کلی اگر توافقات اقتصادی در بخشهای خاصی رخ دهد به یقین تأثیرات مثبت بیشتری در فرایندهای اقتصادی خواهیم دید. هرچند هر سکه دو رو دارد پس اگر توافقی حاصل نشود، باید منتظر رفتارهایی عکس و حتی شدیدتر باشیم چرا که بخشی از رشد اخیر بازار به دلیل خوشبینی نسبت به مذاکرات و احتمال توافق بوده است.
بخشی دیگر هم به دلیل عقبماندگی بازار سرمایه نسبت به بازارهای موازی مثل ارز و طلا که خبرهای نشست اول بازی بازارها را عوض کرد. با این حال، چون دامنه نوسان بازار سه درصد است، رشدهای اخیر چندان چشمگیر نبوده که نگران ریزش شدید بازار در صورت عدم توافق باشیم. بهعنوان مثال، اگر شنبه اتفاق خاصی رخ دهد، بعید است بازار بهسرعت نزولی شدید شود، زیرا مسیر بازار پیش از این هم مشابه بوده است.
به زعم من چالش اصلی بازار در حال حاضر، ناترازی انرژی است که در گزارشهای شرکتها منعکس میشود. با توجه به افزایش تقاضای انرژی و عدم تناسب عرضه با آن، شرکتها همچنان با مشکل ناترازی انرژی دستوپنجه نرم خواهند کرد. این ناترازی میتواند فعالیت شرکتها را محدود کند. اگر توافقی صورت گیرد و ناترازی انرژی برطرف شود، شرکتها میتوانند به ظرفیت کامل خود بازگردند و فعالیتهای عادی خود را از سر بگیرند در این شرایط در صورت توافق، صنایعی پیشرو خواهند بود که بتوانند از فرصتهای ایجادشده بهره ببرند.
شرکتهای صادراتمحور که هزینههای بالایی برای نقلوانتقال و صادرات متحمل میشوند، با کاهش این هزینهها سود بیشتری کسب میکنند. شرکتهای وارداتمحور هم از ثبات نرخ ارز و کاهش هزینههای تأمین مواد اولیه بهرهمند میشوند. در کل، شرکتهایی که بتوانند با مدیریت قوی، تکنولوژی و ماشینآلات خود را بهروزرسانی کنند، بهرهوری خود را افزایش دهند و بازارهای جدیدی شناسایی کنند، تأثیرات مثبت بیشتری خواهند دید. موفقیت این شرکتها تا حدی به توانایی مدیریتی آنها در استفاده از فرصتها بستگی دارد و در مقابل اگر توافقی صورت نگیرد، همه شرکتها با چالشهایی جدی مواجه میشوند. با این حال، شرکتهای واسطهگری مالی ممکن است همچنان فرصتهایی برای فعالیت داشته باشند.
-
محسن خدابخش - رئیس هیات مدیره بانک سینا
- شماره ۵۸۶ هفته نامه اطلاعات بورس