سال ۱۳۹۹ شرایطی را ایجاد کرد که سازمان بورس تصمیم گرفت تا سرمایهگذاری غیرمستقیم را توسعه دهد تا از تکرار چنین حوادثی جلوگیری شود. سرمایهگذاری غیرمستقیم، به دلیل حرفهایتر بودن و مدیریت توسط تیمی متخصص و متمرکز، گزینهای مطمئنتر تلقی میشد و از آن زمان، صدور مجوز برای سبدگردانها، صندوقهای سرمایهگذاری در سهام و صندوقهای کالایی آغاز شد.
در دهه ۱۳۹۰، زمانی که ابزارهای سرمایهگذاری غیرمستقیم هنوز در ایران فراگیر نشده بود، کارشناسان حرفهای بارها تأکید میکردند که یکی از برتریهای اصلی بورسهای خارجی، نسبت به بورس ایران، استفاده از سرمایهگذاری غیرمستقیم است. این موضوع از اوایل تا اواسط دهه ۱۳۹۰ بارها مطرح شد اما اکنون که این امکان فراهم شده، برخی با دیدی منفی ادعا میکنند که این روش جهتگیری خاصی را به بازار تحمیل میکند و بازدهی مطلوبی را درگذشته ایجاد نکرده که این ادعایی نادرست است. ایراد اول چنین تحلیلهایی اینکه با نگاهی پسینی و مبتنی بر رخدادهای گذشته صورت گرفته که از منظر مالی رفتاری، رویکردی نادرست است.
نکته دوم، در مدیریت مالی، اولویت بر مدیریت ریسک است، نه مدیریت سود. تفاوت حرفهایها با آماتورها در این است که حرفهایها ریسکها را سنجیده و کنترل میکنند، در حالی که آماتورها صرفاً به دنبال کسب سودهای کلان هستند. در نهایت، حرفهایها با مدیریت ریسک به سود بیشتری دست پیدا میکنند، اما آماتورها که تنها سود را هدف قرار داده بودند زیان سنگینی را نیز متحمل میشوند. صندوقهای سرمایهگذاری، در حقیقت، ابزاری برای مدیریت ریسک هستند.
نکته سوم نیز اینکه چنین تحلیلهایی بر اساس اطلاعات و سهامی خاص صورت میگیرندکه بخش اعظم فعالان بازار به آن دسترسی ندارند. دو سال پیش، اگر پیشنهاد خرید سهام سیمان مطرح میشد، شاید ۹۰ درصد فعالان بازار از آن استقبال نمیکردند. این وضعیت در سال گذشته یا شش ماه پیش نیز صادق بود. تحلیل با نگاهی به گذشته انجام شده، در حالی که ممکن است در زمان وقوع، چنین دیدگاهی وجود نداشته باشد. حتی اگر فرض کنیم تحلیل درستی در سال گذشته ارائه شده و خرید سهام سیمانی توصیه شده بود، ۹۵ درصد مردم نه توانایی چنین تحلیلی را داشتند و نه به آن عمل میکردند. همچنین میانگین عملکرد افراد در بازار نشان میدهد که سود آنها کمتر از شاخصها و صندوقهای سرمایهگذاری است و اغلب با ضرر مواجه میشوند.
با اطمینان قلم میزنم که اکثر افراد فاقد تحلیل دقیق هستند و بدون برنامهریزی وارد خرید سهام میشوند. همچنین عموم سرمایهگذاران عادی در بازار سهام با زیان مواجه میشوند و تنها ۱۰ درصد به سود میرسند که یا از بزرگان بازارند یا تجربه و صبر کافی دارند. این ویژگیها در میان افراد اندک است. از این رو، این ادعا که سرمایهگذاری مستقیم در سهام گزینهای مناسب است، چندان قابل دفاع نیست اما برای آن ۱۰ درصد حرفهای که قادر به انتخاب سهام مناسب مانند سهام سیمانی هستند، بله، توصیه میشود که مستقیم سرمایهگذاری کنند. نکتهای دیگر نیز قابل ذکر است: این صندوقها به خرید سهام بزرگ و بنیادی روی آوردهاند و از سهام کوچک غفلت کردهاند. در نتیجه، در سالهای اخیر که صندوقها گسترش یافتهاند، سهام بزرگ عملکرد بهتری داشتهاند. سهام کوچک بنیادی، هرچند ارزشمند، رشد چندانی نداشته و در ریزشها آسیبپذیر بوده است. اما سهام بزرگ بنیادی، حتی با ارزندگی کمتر، رشد کرده و در برابر ریزشها مقاومت بیشتری نشان داده است.
-
سعید مومنی - کارشناس بازارسرمایه
- شماره ۵۸۵ هفته نامه اطلاعات بورس