هرچند قرار بود دانشگاه امام صادق(ع) بهعنوان شعبه دانشکده مدیریت دانشگاههاروارد، مدیران و افراد تراز بالای مدیریتی را در کشور تربیت و روانه ساختار مدیریتی کند، اما از آنجا که تقریبا هیچ گاه از نظر استانداردهای علمی و عملیاتی، این دانشگاه نتوانست مدیری همتراز معرفی کند؛ دولتهای گذشته - حتی اصولگراها - در استفاده جدی از دانش آموختگان این دانشگاه از خود بیمیلی نشان دادند، چرا که در همه دولتها با همه کم و کاستیهایی که وجود داشت، همچنان موضوع تخصص بر تعهد اولی بود.
دولت سیزدهم اما تصمیم گرفت به گونهای دیگر به ظرفیتهای این دانشگاه توجه کند؛ برخلاف گذشته این بار مدیران اصلی دولت (برخی معاونتهای رئیس جمهور، برخی وزیران و معاونتها) از دانشگاه امام صادق انتخاب شدهاند و الی ماشالله مدیران میانی و مشاوران و مدیران پایین دست و معاونین و کارشناسان نیز از همین محل روانه دولت انقلابی شدهاند که این موضوع مورد انتقاد شدید جامعه کارشناسی، رسانهها و مردم کوچه و بازار قرار گرفته است.
نگاهی به شخصیتهای مهمی که از دانشگاهها رواد برای مدیریت اقتصادی، سیاسی و کسب و کار تربیت شدهاند و مقایسه آنها با فارغ التحصیلان دانشگاه امام صادق دارای نکات قابل توجهی است؛ باراک اوباما، بیل گیتس، شریل سندبرگ، جان اف کندی، مارک زاکربرگ، رادرفورد، روزولت، جورج بوش، الگور، میت رامنی، بن برنانکه، فیلیپ کلدرون و... تنها نمونههایی از لیست بلند و بالایی است که میتوان از مدیران این دانشگاه ارائه کرد که شخصیتهایی در تراز مدیریت داخلی آمریکا و مؤسسات جهانی محسوب میشوند.
در مقابل شناخته شدهترین شخصیتهای دانشگاه امام صادق که در ایران شناخته شدهاند نیز افرادی مانند سعید جلیلی، علی صالح آبادی، احسان خاندوزی، محمدهادی زاهدی وفا، مصطفی پورمحمدی، غضنفر رکن آبادی، پیمان جبلی، داوود منظور، وحید یامین پور، باقری کنی، میثم لطیفی، مجید عشقی و... هستند که در حال حاضر در سمتهای مختلف در سازمانهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی مشغول به فعالیت شدهاند.
در این میان اما نقش فارغ التحصیلان این دانشگاه در دولت سیزدهم از گذشته پررنگتر شده است، نقشهای حساسی همچون وزارت اقتصاد، وزارت کار، معاونت سیاسی وزارت امور خارجه، ریاست سازمان امور مالیاتی، معاونت رئیس جمهور، رئیس اداری و استخدامی، ریاست سازمان بورس، ریاست بانک مرکزی، رئیس دفتر رئیس جمهور، رئیس سازمان خصوصیسازی، مدیرانی در سازمان صداوسیما، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت امور خارجه و زیرمجموعههایشان و گمرک همگی از سازمانهای دولتی هستند که امام صادقیها بر صندلیهای آنها تکیه زدهاند.
این موضوع منتقدین و مشوقینی با خود به همراه دارد؛ برخی به این اقدام دولت خرده گرفته و آن را ناعادلانه میپندارند و برخی دیگر معتقدند در خلال سالهای گذشته سهم فارغ التحصیلان این دانشگاه در امور اداری و اجرایی کشور بسیار ناچیز بوده است و حتی اگر بخشهای عمده مدیریتی به این افراد سپرده شود، به جایی بر نمیخورد.
این نوشتار که به بررسی تراز دو دانشگاههاروارد و امام صادق میپردازد ممکن است با انتقادهایی روبهرو باشد که اصولا مقایسه بین دو دانشگاه را غیرمنطقی تلقی میکند. این انتقاد درستی است، اما هدف نگارنده از این مقایسه، بررسی دلایلی است که فی نفسه ماهیت این دانشگاه مهم در پل مدیریت را زیر سوال میبرد؛ اولا دانشگاههاروارد دانشگاهی با شرایط اختصاصی نیست و به عبارتی همه افراد برای ورود به این دانشگاه و تحصیل در آن دارای شرایط یکسانی هستند و این در حالی است که ورود به دانشگاه امام صادق دارای شرایط اختصاصی و همینطور سهمیههای خاص است که این موضوع عمومیت ورود و فارغ التحصیلی از این دانشگاه را خدشهدار میسازد و در نتیجه باعث میشود فارغ التحصیلان آن از منظر عمومی افراد خاص تلقی شوند و این عامل اصلی زوم افکار عمومی روی مدیرانی است که از این دانشگاه عازم دولت میشوند.
نکته دیگر آن که دانشگاه امام صادق از نظر رتبه بندی علمی در ایران دارای جایگاه ممتاز و ویژهای نیست و درنتیجه کارنامه خاصی در حوزه علمی و عملی از خود نشان نداده است. نگاهی به برخی دانشگاههای کشور مانند دانشگاه شریف و به ویژه دانشکده اقتصاد این دانشگاه که مورد توجه دانشگاههای معتبر و تراز اول دنیاست نشان میدهـد افکار عمومی و رتبه بندیهای علمی داخلی و بینالمللی اختلاف شدیدی بین این دو دانشگاه قائل هستند و این به معنای آن است که بخشی از انتقادها به تراز علمی حاکم بر این دانشگاه معطوف است و معتقد است مدیران این دانشگاه حتی اگر مدیران متعهدی باشند، در مقایسه با دانشگاههای معتبر کشور، لزوما از سطح و تراز بسیار بالای تخصصی (در سطح مدیریت کشور) برخوردار نیستند (البته هستند مدیرانی که عملکردهای نسبتا مناسبی هم از خود نشان دادهاند). نکته دیگر که از اعتبار دانشگاه امام صادق بهعنوان یک دانشگاه عمومی و عدالت محور برای همه افراد کشور میکاهد و آن را زیر سوال میبرد آن است که این دانشگاه محل حضور یک جریان فکری و سیاسی مشخص است و گفتمان سیاسی خاصی بر آن حاکم است و آن را به گعده یک تفکر مشخص تبدیل کرده که البته کارنامه آن در خلال دهههای اخیر کاملا روشن است. نگاه جنسیتی و تکجنسی این دانشگاه نیز موضوع دیگری است که آن را از سایر دانشگاههای ایرانی و البته جهانی جدا میکند که این امر نیز از همان نگاه خاصی حاصل شده که از ابتدا بر آن حاکم بوده است و پرسشی که این موضوع ایجاد میکند، آن است که از نظر مؤسسان این دانشگاه، مدیریت تنها مختص مردان کشور است؛ آن هم با یک نگاه خاص و نه همه مردان.
نگاهی به وضعیت دانشگاههای کشور نشان میدهـد اهمیت دادن به دانشگاه امام صادق بهعنوان دانشگاهی مدیرپرور فی نفسه اشکالی ندارد، اما بهتر بود استانداردهای علمی خود را در حد دانشگاهی مانند دانشگاه شریف افزایش میداد و یا از استادانی در سطح این دانشگاه برای تربیت مدیران آینده استفاده میکرد.
- حمزه بهادیوند چگینی - روزنامهنگار
نظر شما