به گزارش صدای بورس، حال چند صباحی است که روزهایی ناخوش دامنگیر بازار سرمایه شده است و هرچه از هر سو درمان و نوشدارو به سمتش سرازیر میشود نه تنها حال و روزش خوش نمیشود که به نظر میرسد این ریزش سهمگین همچنان بر شاخص چنبره زده است و فعلا قصد ترک کردن این بازار را ندارد. در مدت یکی دو ماههای که از زمان ریزش شاخص بورس سپری شده است، مقررات و دستورالعملهای مختلفی با هدف حمایت از بازار سرمایه اعمال و ملغی شده که در حال حاضر هیچکدام آنطور که باید و شاید دردی از دردهای بازار را درمان نکردهاند.
برای بررسی علل ریزش شاخص بورس و راهکارهای موجود به منظور حمایت از بازار در میزگردی که با حضور آقایان داریوش روزبهانه، اقتصاددان؛ احمد پویانفر، مدیرعامل شرکت مشاورسرمایهگذاری ارزش پرداز آریان؛ سید روحاله حسینی مقدم، مدیرعامل تأمین سرمایه بانک ملت؛ محمدحسین صدرایی، کارشناس ارشد بازار سرمایه و سیدفرهنگ حسینی، مدیرعامل گروه صنعتی و معدنی امیر برگزار شد به ابعاد مختلف این موضوع پرداختیم.
بزرگترین سئوال این روزهای همه، چرایی علل ریزشهای مکرر شاخص است، چرا بازار با اینکه روزهای خوشی داشت به یکباره تغییر کرد؟
داریوش روزبهانه: اگر بخواهیم به علل ریزش بورس بپردازیم باید یک گام عقبتر برویم، در واقع زمانی که صحبت از روند بازار میشود، دوره سه تا چهار ماههای مدنظر است که از اسفند ماه سال گذشته آغاز شد، در فروردین ماه امسال اوج گرفت و پس از آن در مردادماه افول کرد. ما در تحلیل بر الزامات و ضرورتها متمرکز میشویم. اگر بخواهیم روند بازار سرمایه را مورد تحلیل قرار دهیم به سرنخهایی میرسیم که به بیرون از بازار سرمایه راه دارند. از لحاظ تاریخی دولت ما برای تأمین مالی خود به سیستم بانکی متکی بوده است ولی روند رشدی بازار سرمایه در بازه زمانی یک سال اخیر(به ویژه سه تا چهار ماه رشدی که شاهد بودیم) باعث شده که برای همیشه از تأمین مالی از طریق سیستم بانکی خداحافظی کند. خداحافظی دولت از تأمین مالی بانکی باید به عنوان رکوردی تاریخی در نظر گرفته شود چرا که سیستم بانکی ما فاقد پتانسیلی است که بتواند کسر بودجه با چنین عظمتی را که کشور با آن مواجه شده است، جبران کند. این ضعف در آینده نیز بزرگتر میشود و کرونا نیز در این میان مزید بر علت شده و به عنوان کاتالیزور عمل کرده است.
ما در تحلیل معمولا بر ضروریات و الزامات متمرکز میشویم در واقع ضرورتها ما را به سمت تأمین مالی از بازارسرمایه سوق داد. هر تحلیلگری در چنین شرایطی منتظر است تا یک سری واکنشها از سمت مقامات پولی کشور مشاهده کند که خوشبختانه دیدیم با ورود به سال جدید موضعگیریهای بانک مرکزی به سمتی رفت که به نظر میرسید قصد دارد به طور بنیادی نرخ بهره را کم کند که این موضوع یکی از سیگنالهای بسیار مهمی است که وقتی یک تحلیلگر بازار سرمایه چنین موضعگیری را میبیند متقاعد میشود که بازار بدهی در حال تعمیق خواهد بود یعنی ساختار و اساس رویکرد دولت در تأمین مالی در حال تغییر است.به نظر من تعمیق بازار بدهی و تغییر رویکردها در تأمین مالی همچنان ادامه دارد و به شکل دست و پا شکستهای در حال اجرا شدن است.ادامه موضعگیریهای بانک مرکزی را در ماهها پس از تلاش برای کاهش نرخ بهره نیز دیدیم. پس از آن بانک مرکزی با تارگتگذاری که برای تورم انجام داد و به علاوه مدیریت بازار بدهی و حراجهای هفتگی دولت از جمله مطرح شدن انتشار اوراق خزانه اسلامی همه و همه نشان داد که بانک مرکزی قصد توجه بیش از پیش به بازار سرمایه را دارد. موج تورمی که امسال از راه رسید مشابه تورمی است که در سال ۹۶ نیز شاهد بودیم.در سال ۹۶ نیز با خروج ترامپ از برجام دلار زنجیر پاره کرد و با یک پرش شدید قیمتی مواجه شد. پرش شدید دلار در سال ۹۶ باعث شد سیاست بانک مرکزی در کاهش نرخ بهره و تعمیق بازار بدهی بیثمر بماند، مشابه چنین وضعیتی را نیز امسال با شیوع بیماری کرونا مشاهده کردیم، به علاوه افزایش ریسکهای سیاسی و همچنین نزدیکی به زمان انتخابات آمریکا افزایش دوباره دلار را در پی داشت. با پرش دلار کارشناسان در مطبوعات اقتصادی کشور نظرات جدیدی را مطرح میکردند با این عنوان که ظاهرا لازم است نرخ بهره دوباره افزایش یابد. در این میان موضوع خوشحال کننده این است که به نظر میرسد سیاست بانک مرکزی تا اطلاع ثانوی تلاش برای نزولی کردن نرخ بهره است. ما در دوره تاریخی به سر میبریم که باید انتظار کشید و دید تحولات سیاسی به چه سمتی پیش خواهد رفت. با این حال به نظر میرسد اقتصاد ایران پتانسیل زندگی کردن در نرخهای بهره ۲۵ درصد به بالا را ندارد. این موضوع به این معنا نیست که چون تورم بالا رفته است، چارهای جز افزایش نرخ بهره وجود ندارد اما باید راه حل دیگری از جمله راهحلهای سیاسی یا اقتصادی برای آن پیدا شود.
تله مالی در ایران دولت را به سمت بازار بدهی هُل داده است طبیعتاً وقتی چنین اتفاقی میافتد هجوم پول نیز باید تفسیری پیدا میکرد چرا که چنین حجم عظیمی از پول که وارد بازار سرمایه شد ساختار این بازار را دوباره دستخوش تغییراتی کرد. در واقع ورود حجم قابل توجهی از پول متوسط معاملات روزانه را از میانگین ۵۰۰ میلیارد تومان به یکباره به ۲۰ تا ۳۰ هزار میلیارد تومان رساند. در زمان اوج بازار و وقتی چنین حجمی از پول به سمت بازار سرمایه سرازیر شده بود در مصاحبههایی اعلام کردم که این پول در نهایت رسوب خواهد کرد و قرار نیست فضای دیگری را برای رفتن انتخاب کند. در حقیقت ورود این حجم از پول به قدری است که مفهوم بازارهای موازی در ایران را دچار تغییراتی کرد به همین دلیل باید توجهی نیز به بازارهای مسکن، دلار و سایر بازارهای موازی شود.
در زمان اوج بازار دیده میشد که پول جذب شده که در سمت چپ ترازنامه شرکتها ایجاد حباب میکند و به درستی قیمتها را به سمت حبابی شدن سوق داده است باید به نحوی جذب ترازنامهها نیز شود به همین دلیل به سرعت قانون افزایش سرمایه از محل سلب حق تقدم به مجلس رفت و سریعا به تایید شورای نگهبان رسید.
چیدن تمامی این مسائل کنار یکدیگر نشان میدهد که این استراتژیها در یک پلتفرم پیش رفته است و هدف این بوده که دولت بازار سرمایه را جدی بگیرد. خداحافظی همیشگی تأمین مالی بانک محوری، تصویب قانون افزایش سرمایه از محل صرف سهام و موضوعاتی از این دست به شخصه من را متقاعد کردهاست که ترازنامههای ایرانی در حال سایز گرفتن هستند. ممکن است الان خیلی شرایط بحرانی باشد اما به محض اینکه فرصتی فراهم شود مدیران اجرایی جرات آن را پیدا خواهند کرد که طرحهای توسعهای را روی میز بگذارند و پول را به سمت ترازنامههایی که تشنه پول هستند سوق دهند که این پول چگونه به سمت ترازنامهها جذب شود چنین پولی نیز به درستی و در زمان مناسبی وارد بازار سرمایه شده است.
اگر بخواهیم بررسی کنیم که روند ریزشی از چه زمان دامنگیر بازار سرمایه شد باید بگوییم که از حدود دو ماه پیش روند جذب پول و سوق دادن آن به سمت بازار سرمایه دچار آزمون و خطاهایی شد و به جای آنکه شرایط و سهامداران را به سمتی هُل دهیم که بازار سرمایه ما به سمت بالغ شدن و پختگی برود ضعفهای زیرساختی در این میان دیده شد و روند بازار را دستخوش تغییر کرد. در واقع به مردم گوشزد نشده بود که متناسب با سودی که میبرند روی دیگری از ریسک و زیان نیز وجود دارد؛ بازده یک روی ریسک نیز دارد و ما ریسک و بازده را در بازار سرمایه به شکل یک پدیده غیر قابل تفکیک میبینیم ولی چنین فرهنگی در میان سهامدارانی که در روند رشدی بازار به آن ملحق شدهبودند وجود نداشت و همین موضوع نیز به بازار آسیبهایی زد.
یکی دیگر از خطاهایی که در این میان اتفاق افتاد این بود که دولت برای تأمین مالی خود تعجیل فراوانی کرد که این موضوع نیز به نوبه خود ضرباتی را به بازار وارد کرد. طبق آمار از حدود ۱۰۰ هزار میلیارد تومان پولی که در این فاصله وارد بازار سرمایه شد بیشتر از ۷ هزار میلیارد تومان آن جذب صندوقهای سرمایهگذاری نشده است. در حقیقت حجم عظیمی از پول مثل سیلی وارد بازار سرمایه شد و به دلیل مدیریت نشدن از دست رفت و همین موضوع دلیلی شد بر به وجود آمدن اوضاع فعلی.
حسینی مقدم: مسیر توسعه بورس در ایران غلط است. برای اصلاح این مسیر باید تقویت دانش مالی را از دانشگاهها شروع کرد و از این طریق کم کم جریان نقدینگی را از طریق صندوقها و سبدها به سمت بورس سوق داد. این راه میتواند مسیر صحیح را پیش روی توسعه بازار سرمایه قرار دهد که در حال حاضر چنین اتفاقی نمیافتد. در شرایط فعلی و به ویژه ماههای گذشته دیدیم که جریان نقدینگی سریعی وارد بازار سرمایه و بههمان سرعت هم از بازار خارج شده است. این امر سبب میشود که اقتصاد بخش واقعی از اتفاقات مثبت رخ داده در بازار سرمایه، هیچ نفعی نمیبرد. در نهایت چنین ادعاهایی از طرف برخی عنوان میشود که بورس فایدهای ندارد و تنها یک قمارخانه است. مدیریت متولیان بورس نیز در بیشتر مواقع اقتضایی است و در حقیقت مدیریت یکپارچهای در جهت توسعه سرمایه در کشور صورت نگرفته است.
در حال حاضر تعداد موانعی که برای یک مسیر توسعه در بازار سرمایه وجود دارد، بسیار زیاد است. در حقیقت مسیری که ما باید هموار کنیم تا بتوانیم جذب کانالیزه منابع را در بازار تسهیل کنیم، از بین رفته است. وقت و انرژی ما برای لابی و برقراری ارتباط با افراد و بازارها که میتوانست از قبل شکل بگیرد از بین رفته و بیشتر زمان صرف حمایت از بازار و جمع کردن صفهای فروش شده است. علاوه بر کمبود دانش مالی، مقررات بسیاری نیز در کشور وجود دارد. با این که سالهای سال است این مقررات اجرایی میشود و همه تصور میکنند این مقرره صحیح و کاربردی است ولی این مقررات صحیح نیستند و به نوعی یک ضد توسعه در جذب منابعی که گاهی برای توسعه به سمت بازار سرمایه مورد استفاده قرار میگیرد، محسوب میشود. به طور مثال خیلی از نهادهای مالی که به بانکها وابستگی دارند از تاسیس صندوقهای سرمایهگذاری که هدفشان تجهیز منابع با اهداف خاص است، ممنوع هستند. در دوره یک ساله اخیر که بورس در حال گذران مسیر توسعه بوده (حداقل از لحاظ جذب نقدینگی) توجه زیادی به این موارد نشده است. باید کانالی ساخته میشد تا منابع وارد به این بازار، برای انجام تجهیز پروژهها صرف شود. اگر ساختار زیستبوم بازار سرمایه را مجدد مطالعه و واقعیتهای کنونی این بازار را بررسی نکنیم، بازهم شاهد رخ دادن چنین اتفاقاتی در بازار سرمایه خواهیم بود، بدون آنکه هیچ کمکی به بازار سرمایه و بخش واقعی اقتصاد داشته باشد.
راهکار مشخصی در نظر دارید؟
حسینی مقدم: در شرایط فعلی باید چندین اقدام انجام شود. اگر بتوانیم ساختار مسیر توسعه را در بازار سرمایه کشور مجدد تدوین کنیم، خواهیم دید که بعضی از قوانین و مقررات نسبت به سالهای گذشته در دولت مورد بازنگری و توجه قرار گرفته است. به طوریکه دولت در مواردی مانند افزایش سرمایه از محل صرف سهام نسبت به متولیان بورس پیش قدم شده و اقدام به وضع قانون کرده است.
پویانفر: در بخشی از سخنان دوستان هم عنوان شد که عامل ریزش بازار ریشه در بخشی از عوامل کلان دارد که میتواند چنین ریزشهایی را رقم بزند. با این حال دیدیم که اگر بخواهیم به دلایل ریزش اشاره کنیم باید بگوییم که برنامهریزی صحیح، بلند مدت و استراتژیک دقیقی در بازار سرمایه وجود ندارد. آیا ما میتوانیم از سازوکار موجود انتظار آن را داشته باشیم که برای مدیریت و تنظیم گری بازار سرمایه استفاده شود یا خیر؟ در حال حاضر در بازار سرمایه ما شورای عالی بورس و هیأت مدیره سازمان بورس وجود دارد؛ باید دید که چه ساختاری در این نهادها چیده شده است که توانایی برنامه ریزی بلندمدت را برای بازار سرمایه داشته باشند. در خصوص شورای عالی بورس( با توجه به در نظر گرفتن جلساتی که در این سطح برگزار میشود) باید گفت در این شورا خیلی کار کارشناسی صورت نمیگیرد. به احتمال زیاد در چنین جلساتی وزیر اقتصاد برنامههایی را در ذهن خود دارد و این برنامهها در جلسههای شورای بورس فقط مورد چکش کاریهایی در این شورا قرار میگیرد و سپس تصویب میشود. نه دبیرخانه و نه مرکز پژوهشی کارشناسی در این شورا وجود دارد علاوه بر این موضوع، افرادی که در این شورا حضور دارند متخصص بازار سرمایه نیستند. با وجود تمامی این مسائل زمان و تخصص لازم برای تصمیم گیریهای کارشناسی در این شورا وجود ندارد و به همین دلیل ما نیز انتظار خاصی از این شورا نداریم.
اگر بخواهیم در این رابطه سازمان بورس را مورد بررسی قرار دهیم باید بگوییم که برای بررسی عملکرد این سازمان باید دید که در کشورهای پیشرفته ارگانها و سازمانهایی که نقش هیأت مدیره سازمان بورس را ایفا میکنند چه کسانی هستند و چه فعالیتهایی دارند. برای پی بردن به نقش سازمان بورس باید دید افرادی که مشغول به فعالیت در سازمان هستند قصد پیگیری عوامل اجرایی را دارند یا صاحب نظران اقتصاد مالی داریم که به ۱۰سال آینده بورس چشم دوخته و برای آن برنامهریزی میکنند، قطعا تنها همین مقایسه نشان میدهد که ساختار سازمان بورس چگونه است. ساختاری که در شورای عالی بورس و سازمان بورس وجود دارد نمیتواند به نقش تصمیمگیریهای کارشناسانه عمل کند با این حال باید گفت بورسها در ایران خیلی مستقل نیستند و هیچ اختیاری در مقابل سازمان ندارند و به نوعی همه چیز متمرکز در سازمان بورس است که البته این سازمان بورس هم افراد نقش اجرایی دارند و مراکز و پژوهشکدههایی نیز که در این سازمان به وجود آمده است خیلی خاصیتی ندارند. به طور مثال در مورد موضوعی مثل دامنه نوسان، سازمان بورس باید وارد عرصه شود و در ارتباط با ماهیت این موضوع تحقیقاتی انجام دهد. مثلا در ارتباط با اینکه در ۲۰ سال گذشته در خصوص دامنه نوسان، بازارگردانها، حجم مبنا، طراحی بازار، عرضه اولیه و... چه اقداماتی انجام گرفته، مدلسازیهای انجام شده در این رابطه، نظرسنجیهای تخصصی از فعالان بازار، اثر اقدامات صورت گرفته و بسیاری از این موارد که جای آن به شدت در سازمان بورس ما خالی است. لازم است تصمیمگیریها و اعمال قوانین و مقررات مبتنی بر اظهارنظرها و تصمیمات تخصصی باشد. اگر در شرایط فعلی زیرساخت لازم وجود ندارد و به همین دلیل نمیتوان برنامهریزی و سیاستگذاری کلان در بازار سرمایه انجام داد به نظر بنده با چنین قوانین و ساختاری تا ۱۰ سال آینده هم به جایی نخواهیم رسید.
حسینی مقدم: بنده با نظرات آقای پویانفر موافقم. در شورای عالی بورس جلسات کارشناسی در حد بضاعت زمان برگزار میشود ولی موضوع این است که ساختار درست نیست. اینکه دبیرخانه شورای عالی بورس چه مواردی را به عنوان خوراک در اختیار شورا قرار میدهد تابع مقتضیات است نه تابع یک برنامه کارشناسی. به همین خاطر فرمایشات آقای پویانفر را کاملا تایید میکنم.
صدرایی: اگر بخواهیم به این موضوع بپردازیم که چه اتفاقاتی افتاده است که بازار سرمایه به شرایط ریزشی دچار شد به چند عامل خواهیم رسید. برای بررسی این عوامل بهتر است به اول سال بازگردیم و شرایط اقتصاد در آن بازه زمانی و تصمیمات گرفته شده را ببینیم. تقریبا اوایل بهار سال جاری بود و بازار سرمایه روند خوبی داشت و نیازی به حرکتهای حمایتی از طرف نهادهای تصمیمساز نداشت با این حال در ابتدای فروردین ابلاغیهای از طرف بانک مرکزی منتشر شد که محتوای آن منجر به سختگیریهایی در حوزه نرخ سود بانکی شد. ظرف حدود ۱۰ روز کاری همه بانکها بدون اطلاع مشتریان نرخها را شکستند و سود سپردهها را پایین آوردند. در چنین شرایطی همه میدانند با کاهش سود بانکی بازار سهام شارژ میشود و اصطلاحا پی برای میگیرد. این کار زمانی انجام شد که بازار نیاز به چنین کمکی از سمت تصمیمساز پولی نداشت. تعبیر بنده این است که بانک مرکزی با این اقدام بازار سهام را پولی کرد؛ علاوه بر این موضوع در کنار چنین مسائلی سایر عوامل مانند نرخ دلار که روند افزایش آهستهای را به خود گرفته بود و به علاوه اینکه تمام داراییها نیز شروع به افزایش قیمت کرده بود، همه در کنار مواردی چون قفل شدن سایر بازارها به دلیل محدودیتها بر نقل و انتقال پول یا مباحث مالیات در بیع ملک و خودرو، افزایش نرخ دلار که تکانههای آن بر بازار سهام موثر است در کنار شناوری پایین سهام در بازار همه و همه باعث شد که مردم به سمت خرید سهام جذب شوند. در واقع چون افراد میتوانستند هر واحد سهم را به قیمت بسیار نازلی نسبت به خودرو و مالک و سایر داراییهایی که برای پوشش ریسک کاهش قدرت خرید مورد استفاده قرار میگیرند، خریداری کنند به این بازار وارد شدند. در این مقطع با توجه به استقبال خوب و ورود نقدینگی اما عرضه قابل توجهی نیز در بازار سرمایه اتفاق نمیافتد البته در سازمان بورس جلسات مختلفی برای گرفتن عرضه از سهامدار عمده و درصدی انجام میشد اما شرکتها بنا به هر دلیلی راضی نبودند عرضه سهام انجام دهند. کلیت تمام این مسائل باعث شد که بازار سرمایه یک رشد بدون پشتوانه را تجربه کند؛ این از عوامل رشد بازار. حال چرا بازار وارد سیر نزولی شد؟ اولین دلیل را من در افزایش بی سابقه شناوری سهام میدانم به این ترتیب که در این بازار خصوصیسازی شروع به واگذاریهایی کرد، دولت هم فروش سهام خرد و عرضه اولیه برخی شرکتهایش را در دستور کار قرار داد، بانکها هم در فروش فعال بودند و مهمتر از همه سهام عدالت آن دسته از افرادی که روش مستقیم را در مدیریت دارایی انتخاب کرده بودند نیز شروع به عرضه در بازار کرد.
اگر بخواهیم در این رابطه به آمارهایی از صرفا فروش دولت در بازار سهام رجوع کنیم باید بگوییم که در شش ماهه اول امسال ۳۳ همت درآمد دولت از فروش سهام در بازار سرمایه بوده است. همچنین دولت ۸۹ همت اوراق در بازار سرمایه فروخته است که از این میزان ۷۲ همت اوراق بوده است و ۱۷ همت اسناد خزانه. شناوری سهام به دلیل فروشهای دولت و در کنارش بدترین اتفاق ممکن در این مقطع که البته برای طیف عظیمی از هموطنان ما یک اتفاق خوب محسوب میشود یعنی آزادسازی سهام عدالت باعث شد که شناوری سهام به شدت افزایش یابد به همین دلیل است که در شرایط ریزشی هر چقدر حقوقیها و صندوقهایی از جمله صندوق توسعه اقدام به خرید میکردند بازار به اصطلاح جمع نمیشد. در کنار این شناوری سهام و افزایش نرخ سودآوری اوراق دولتی، عامل بعدی فراگیری ترس در بازار بوده است. در حال حاضر اوراقهای دولتی که در بازار میآید با نرخ سود موثر ۵/۲۰ درصد است. خب در چنین شرایطی دیگر انتظاری برای کنترل نرخ بهره هست؟ در واقع سرمایهگذار توجه میکند که دولت تا پایان سال در حدود ۲۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه دارد و تا به حال نیز توانسته حدود ۱۰۰ تا ۱۲۰ هزار میلیارد تومان آن را تأمین کند در چنین شرایطی دولت همچنان مجبور است اوراق بفروشد. همزمان با افزایش روش اوراق چون ریسک نکول دولت افزایش پیدا میکند و با توجه به وضعیت بسته بودن درآمدهای دولت، نرخها افزایش مییابد. متغیر نرخ سود که در کنار افزایش شناوری دومین عامل از فراگیری شرایط ترس در بازار شده است. در کنار این دو، عامل شناسایی سود توسط سهامداران را نیز دخیل بدانید. تمامی این مسائل سبب شد که بازار شروع به حرکت به سمت پایین کند البته در شرایط ریزشی اخیر بازار دچار ترس شده است. فعال حرفهای به این موضوعات توجه میکند و با کنار هم قرار دادن تمام این مسائل تمایلش به خرید کردن در بازار کم میشود. افزایش نرخ بهره موضوعی حیاتی در اقتصاد کشور است. برخی از اقتصاددانان نظرشان این است که دولت باید آنقدر اوراق بفروشد که نرخ بهره را به ۲۶ تا ۲۷ درصد برساند این استدلالی ناآگاهانه است و چنین اقتصاددانهایی به کلی از پایداری بودجه دولت بی اطلاعند و با این مقوله هیچ آشنایی ندارند. این افراد توجه نمیکنند که دولتها در زمانی اقدام به چنین کاری میکنند که چشم انداز درآمدهای آینده برایشان مثبت باشد به طور مثال در دولت اول آقای روحانی؛ نرخ بهره بالا برده شد به این علت بود که بتواند هسته تورم را بشکند. آن دوره زمانی تفاوتی با شرایط فعلی داشت؛ در آن زمان یک دوره رونق در آینده پیشبینی میشد و چشمانداز مثبت و امید در جامعه آن زمان وجود داشت اما الان چشمانداز امیدی نیست اگر با این استدلال پیش برویم که دولت با فروش اوراق نرخ بهره را به ۲۶ تا۲۷ درصد برساند واقعاً تصمیم غیر منطقی و نتایج فاجعهآمیز است.
حسینی مقدم: خزانه داری اشتباهی را در مورد نرخ بهره مرتکب شده و آن هم این است که اوراق را روی کانتر میگذارد و نرخها بالا میرود. ولی باید پرسید که چرا در شرایط کنونی این کار را انجام میدهد؟ ابتدای امسال عامل بازدارنده نرخ خزانهداری به فروش اوراق بستگی نداشت، بلکه هیچ اوراقی در بازار وجود نداشت و همین امر رقابت بین صندوقها برای تأمین حد نصاب را به دنبال داشت که در نهایت به افزایش نرخ اوراق منجر شده است. به این ترتیب باید عنوان کرد که بعضی از پارامترها در دل بازار سرمایه است که نرخها را بالا میبرد.
صدرایی: به طور کلی در فضای اقتصادی ما، ساختار مشخصی وجود ندارد که فرماندهی مسیر راه را برای اقتصاد تعیین کند. این را بگذارید در کنار این مسئله که مدیریت دانشی در سطح کلان اقتصاد هم وجود ندارد.
سیدفرهنگ حسینی: دلایل ریزش بورس، بالا رفتن بیش از اندازه شاخص بوده است. بهتر است برای پاسخ به این سئوال به این موضوع توجه کنیم؛ در ۵ سال اخیر تولید واقعی شرکتهای بورسی به لحاظ مقداری حدود بین ۱۵ تا ۲۰ درصد رشد کرده است که این میزان رشد ناشی از اجرای طرحهای توسعهای و بخشی نیز مربوط به بهرهوری بوده به همین دلیل حدودا ۲۰ درصد از رشد شاخص از این کانال قابل توجیه است؛ مابقی رشد اما به دلاریزه بودن ما برمیگردد که متناسب با رشد دلار فروش عمده شرکتهای بورسی در چهار صنعت اصلی پتروشیمی، پالایشی، فلزی و معدنی افزایش و این رشد را محقق کردهاند. اگر به شاخص در اواخر سال گذشته نگاه کنیم متوجه میشویم شاخص ۵۰۰ هزار واحدی عدد معقولی بوده است در واقع این شاخص از کف ۶۳ هزار واحدی که در آبان ماه سال ۹۴ دید به طور میانگین با در نظر گرفتن حجم معاملات در آن روزها که حدود ۶۲ تا ۶۳ میلیارد تومان در یک ماه بوده تقریبا ۸ برابر شده و حتی از دلار نیز بازده بیشتری داده بود که عدد معقولی بود. امروز هم اگر بررسی دوبارهای انجام دهیم متوجه میشویم با دلار ۳۰ هزار تومان شاخص باید نسبت به اوج خود در سال ۹۲ یا کف در سال ۹۴ حدود ۸ تا ۱۰برابر میشده است. با این حساب عددی حول و حوش یک میلیون واحد یک عدد معقول بوده است اما بازار به یک باره صعودی شده و رشد رفتاری ایجاد کرده است درحالی که بازده واقعی منفی بوده است. در چنین شرایطی افراد با هدف حفظ ارزش پول به شکل سفته بازانه پولشان را به چرخش انداختند. خیلی از بازارهای موازی در بخش واقعی اقتصاد با مشکلاتی مواجه بود. در بخشهای سرمایهگذاری محور هم اغلب به دلایلی مانند سقفهای انتقال، بحثهای مالیاتی و مسائل این چنینی خیلی سخت منتقل میشده است. بازار بورس هم حدود دو سال رشد خوبی را داشته و همین رشد باعث این شده است که لنگرهای رفتاری متعددی برای افراد ایجاد شود. به طور کلی باید گفت تبلیغات و تلاش دولت با هدف فروش اوراق خود بر بازار سرمایه تاثیرگذار بود. دولت نیز در این میان برای عرضه دو ETF خود برای یکی ۳ ماه و برای ETFهای دیگر ۲ تا ۵ ماه دوندگی انجام داد؛ در واقع این نشان میدهد دولت نیز که قصد داشت این عرضهها را از سمت سازمان بورس انجام دهد به دشواری زیادی برخورد کرد همانطور که سال گذشته هم قصد چنین عرضههایی را داشت ولی قوانین به او چنین اجازهای نمیداد.
یکی دیگر از چنین عواملی به زیرساختهای بازار مربوط میشود به طور مثال دامنه نوسان یکی از موضوعاتی بود که باعث اثر ربایشی و تودهواری شد به این معنا که افراد به همدیگر نگاه میکردند و وقتی میدیدند برای سهمهایی صفهای خرید تشکیل شده به ترتیب وارد صف خرید شده و این رفتار در جامعه رشد پیدا میکرد. با چنین رویهای افراد تجربه خوبی از سود کردن به دست آوردند و همین موضوع پول بیشتری را به بازار وارد کرد. آوردن پول بیشتر به علاوه تمام عوامل ذکر شده باعث افزایش رشد شاخص شد تا جایی که فاصله معنی داری از ارزشهای واقعی شرکتها پیدا کرد و در آن نقطه بود که این فاصله به حد قابل توجهی رسید و اتفاقات متعددی افتاد به طور مثال وزارتهای نفت، اقتصاد و همچنین سازمان خصوصیسازی شروع به مطرح کردن مسائلی کردند که اساساً مطرح شدنش از سوی این نهادها بی معنی بوده است به این دلیل که در کل حق رای مدیریت سهامی که قرار بود واگذار شود در دست خصوصیسازی بود نه در اختیار این دو وزارتخانه.
سیاستگذاریهای انقباضی انجام شده در بازار باعث شد که سطح اعتبارات در چندین مرحله تغییر کند و سپس اصلاح شود. سقف صندوقها نیز در صندوقهای با درآمد ثابت کاهش پیدا کرد و حجم قابل توجهی از مقرراتگذاریهای ثانویه نیز رخ داد و بازار سرمایه را وارد یک دوره حمایتی کرد. در این میان صندوق توسعه خیلی تلاش کرد ولی از سمت بعضی از افراد که خود را حامی بازار میدانستند اطلاعات غلطی داده میشد به طور مثال رفتارهایی مبنی بر ارزان بودن بازار شکل میگرفت تا افراد خرید کنند اما برخلاف آن عرضه میکردند. موضوع دیگری که به وضوح رخ داد ایجاد موجی از پیش دستیها از سمت معاملهگرانی بود که از این پیش دستیها نوسان میگرفتند. تمامی این مسائل منجر به نوعی مقرراتزایی شد در حالی که این مقررات منجر به یک نگرانی در میان فعالان و باعث شد نقش عوامل اجرایی نهادهای ناظر و بورسها پررنگتر شود. سازمان بورس ناظر خوبی است و به نوعی تنها نظارهگر در شرایط فعلی است. با توجه به صحبتهای دوستان از جمله آقای حسینی مقدم و دکتر پویانفر، قوانین معطل مانده زیادی وجود داشت اما در حقیقت هیچ گاه در بخشنامه یا رویه اجرایی آورده نشد مثلاً سهام خزانه و افزایش سرمایه از محل صرف سهام از این موارد بود. به این دلیل که بدنه علمی کارشناسی و اجرایی که باید به صورت بهینه عمل کند، عمل نکرد.
حسینی مقدم: باید دید که در بازارهای مالی دنیا مقامات ناظر یا سازمان بورسشان همواره در حال حمایت از بازار هستند یا مدیر عامل بورس تلاشش بر حسن اجرای مکانیسمها و انجام بررسیهای تطبیقی صحیح است. در کشور ما زمانی که میخواهیم بررسی تطبیقی کنیم ممکن است بیست کشور را مد نظر قرار دهیم و وضعیت موجودمان را اندکی تغییر دهیم و توجهی به مکانیسمهای موجود در سطح جهان نداشته باشیم ولی نباید فراموش کرد که ما نیز ناگزیریم مسیری که دنیا رفته را طی کنیم؛ اگر به بورس نگاه کنیم متوجه میشویم که بازارسرمایه ما مشابه بازار ۱۹۵۰ میلادی در دنیاست. با این مقایسه متوجه میشویم که جنس ابزارها و رفتارهایی که انجام میدهیم به آن دوره باز میگردد. لازم است افرادی که در جایگاههای بالای مدیریتی و تصمیمگیری قرار دارند این موضوع را بپذیرند که نباید ابزارها و راهکارهای جدید اختراع کنند چرا که بسیاری از ابزارها در دنیا تجربه شده و تنها لازم است ما این تجربهها را به کار ببندیم. با این حال دیده میشود که خیلی اوقات به غلط میگوییم این اتفاقات در کشور ما جواب نمیدهد در صورتی که چنین نیست. اگر امروز میبینیم که قیمتها رشد عجیبی پیدا میکنند و بعد دچار ریزش میشود مشکل مقام ناظر نیست چرا که مقام ناظر دو وظیفه دارد اگر بخواهد خارج از این دو چارچوب فکر و عمل کند همواره بخشی از بازار ناراضی خواهند شد. مقام ناظر وظیفه دارد با بخشی از افراد که اطلاعات نهانی در بازار دارند مقابله کند و در عین حال توجه و بررسی دستکاری قیمت دیگر وظیفه اوست. با این حال میبینیم که مقام ناظر در راستای وظایفش عمل نمیکند به طور مثال این نهاد در تغییر ساعت معاملات یا موضوعاتی مثل توقف نوسانگیری ورود میکند(البته علت توقف نوسانگیری سوءاستفاده عدهای بوده است) با این حال چنین موضوعاتی نشان میدهد که دانش ما عمدا یا سهوا نسبت به بازار سرمایه کم نیست اما در واقع مسیری که ما باید برویم تجربه مسیری است که در دنیا پیش از ما بازارهای مالی طی کردهاند. در برخی از مباحث، مسیرهای اشتباهی را میرویم. لازم است روی این ساختارها فکر کنیم و اگر به جمعبندی رسیدیم که ساختار مناسب برای کشور ما این است دیگر نباید پس از آن حساسیتهای بی مورد داشته باشیم و پیچیدگیهای بیمورد برای بازارها ایجاد کنیم.
روزبهانه: موضوع بازارگردانی در حال حاضر خیلی داغ است و میبینیم که سازمان بورس میخواهد سهامداران عمده را درگیر بازارگردانی کند اما باید گفت که همه این مسائل از اساس، غلط تئوریک است حتی میتوان غلط بودن این مسئله را با شواهد علمی ثابت کرد. بازارگردانی در دنیا یک تجارت مجزا از بازار سرمایه و سود سرمایهای است. در واقع در دنیا بازارگردانی مجوز بازی با قیمت است. به نظر بنده در بازارهای مالی دنیا توانستهاند جرم را به تجارت تبدیل کنند. جای بحثهای مبنایی دانشی در بازار سرمایه ما خالی است و این مقوله در کشور ما فوقالعاده ضعیف است. بحث بازارگردانی یک نمونه از این است.
آیا با اساس موضوع حمایت از بازار سرمایه موافقید؟
روزبهانه: در هیچ شرایطی لازم نیست که از بازار سرمایه حمایت کرد؛ حال ممکن است کسی بپرسد پس چگونه میشود از این وضعیت خارج شد؟ در پاسخ به این سئوال باید گفت که تا به حال کدام حمایتی جواب داده است؟ حتی اگر قبول کنیم که حمایت لازم است وقتی از خودمان بپرسیم که کدام حمایت جواب داده است متوجه میشویم که حمایت بی معناست.برای بازاری که در روز ۲۰ هزار میلیارد تومان گردش مالی داشته است حمایت خیلی کاربردی نخواهد داشت. تا به حال چندین بار گفتهایم که حمایت به نوعی یک محصول بیمهای است و بیمه باید پیش قدم شود و با گرفتن نرخ بیمه، محصول خریداری کند و از این راه صنعت بیمه هم درآمدی خواهد داشت. بنابراین اگر ما اعتقاد داریم که مارکت قوی است یعنی اگر ما بگوییم پدیدهای به نام مارکت وجود دارد و تنها مارکت را به سمت مولفههای خودش هُل بدهیم دیگر بازار ما به حامی احتیاجی نخواهد داشت. در بزنگاههای تاریخی قیمتها رشد میکند باز هم همان مکانیسم است که دارایی را به قیمتش نزدیک کرده و بهتر در بازار بلوغ ایجاد میکند. یکی از موضوعاتی که پیرامون حمایت از بازار مطرح است این است که مقامات مسئول در این راستا دست به اظهارنظرهایی میزنند که تاثیر عکس بر بازار دارد. در دنیا تا این حد موضعگیری از سمت مسئولان نسبت به اتفاقات بازار سرمایه وجود ندارد و این اشخاص تا این حد در مورد مسائلی چون حمایت از بازار اظهارنظر نمیکنند. به طور کلی بهتر است اجازه دهیم مردم بالغ شوند. مگر مردمی که در خارج از بورس، خودرو میخرند کسی را مسئول ضرر یا منفعت خود میدانند؟ لازم است مردم ما این فرهنگ را در بازار سرمایه نیز یاد بگیرند.
صدرایی: اعتقاد شخصی بنده این است که بهترین راه حمایت از بازار مذاکره با ارگانها و نهادهایی تعیین کننده قیمتهای تعزیراتی است؛ از میان برداشتن قیمتهای دستوری کمک شایانی به بازار میکند. حمایتی که دولتمردان میتوانند از بازار سرمایه انجام دهند این است که در ارتباط با سازوکارهای بازار سرمایه صحبتی نکنند؛ اساسا گفتاردرمانی در مورد این بازار جواب نمیدهد. این اظهارنظرها نه تنها در شرایط فعلی بازار جواب نمیدهد و تاثیر مثبتی بر روند بازار ندارد بلکه اثرات بد هم خواهد گذاشت. مقایسه همزمانی تقریبی برخی ریزشها با اظهارات مسئولان نشان میدهد که هر زمان هر یک از مسئولان در ارتباط با بازار سرمایه اظهارنظرهایی کردند بازار دچار نوسانات شدید شده است. برای حمایت از بازارسرمایه نیازی به اظهارنظرهای مختلف نیست بلکه لازم است مسئولان در واقعی کردن قیمتها و مسائل این چنینی تصمیمگیرنده اصلی باشند نه اینکه با اظهارنظرهای گوناگون بازار را دچار تلاطم کنند. واقعی کردن اقتصاد به نوعی حمایت از بازار سرمایه است که در شرایط فعلی درنظر گرفته نمیشود و در اثر اظهارنظرهای بیمورد نادیده گرفته میشود.
حسینی مقدم: در ارتباط با موضوعاتی مانند توقف معاملات روزانه یا همان نوسانگیری باید به شکل موقتی عمل شود. باید به مردم اعلام شود که چنین تصمیماتی از جمله توقف نوسانگیری به علت رخ دادن شرایط اضطراری و به دلایل مشخصی اتخاذ شده است و پس از رفع شرایط اضطرار کنار گذاشته میشود. به طور مثال باید توضیح داده شود که معاملات الگوریتمی به عنوان یک حرفه و بیزنس پذیرفته شده است منتها در شرایط فعلی و با توجه به اضطرار موجود این معامله فعلاً کنار گذاشته میشود.
صدرایی: موافقم، لازم است که چنین موضوعاتی به اطلاع عموم برسد و به طور مثال گفته شود که در ارتباط با معاملات الگوریتمی برخی از افراد به جای اخذ مجوز استفاده از بستر معامله الگوریتمی برنامهای نوشتهاند که همان عملکرد معامله الگوریتمی را دارد. یک بار دلایل توقف چنین معاملاتی سوءاستفاده عدهای از این ابزار است چرا که برخی با گرفتن مجوز معاملات الگوریتمی در ازای این معاملات کارمزد به شرکت ارائهکننده میدهند اما برخی بدون مجوز و بی آنکه کارمزد معاملات بسیار زیادی را که انجام میدهند بپردازند اقدام به انجام این کار میکنند به همین دلیل باید چنین مسائلی برای مردم روشن شود.
به موضوع دستورالعملهای خلقالساعه و مقررات مکرری ابلاغی بپردازیم؛ این مقوله به نوعی دستکاری بازار نیست؟
پویانفر: دستکاری تعریف مشخصی دارد به مقرراتی که سازمان تعیین میکند نباید نام دستکاری گذاشت.
مقرراتی که به شکل خلقالساعه اعمال میشود و سپس در مدت زمان بسیار کوتاهی منتفی میشود نیز نمیتواند جنبه دستکاری به خود بگیرد؟
پویانفر: خیر، خلقالساعه بودن مقررات در شرایط فعلی به دلیل این است که تدوین مقررات در شرایط ویژه انجام میشود و به دلیل سرعت بالای تدوین چنین مقرراتی و اعلام شدن این مقررات به عموم مردم در اسرع وقت مشکلاتی را ایجاد میکند که البته به این موضوع نیز ایراداتی وارد است و نمیتوان گفت که هیچ ایرادی به تدوین فورس ماژوری مقررات وارد نیست اما نمیتوان به این نوع از مقررات و اعلام سریع مقررات توسط سازمان، عنوان دستکاری را اطلاق کرد. دستکاری در بازار مصادیقی دارد و به اقدامات یک سری از افراد گفته میشود که با هدف تاثیرگذاری بر قیمت برخی از سهام صورت میگیرد، منتها سازمانبورس چنین هدفی را دنبال نمیکند. هدف این سازمان تأمین نقدشوندگی سهام و جلوگیری از ریزش بازار است، سازمان نمیخواهد از بالا رفتن یا پایین رفتن یک سهم ذینفع شود به همین دلیل اقداماتش به هیچ عنوان در راستای دستکاری در بازار محسوب نمیشود.
مقام ناظر در همه جای دنیا تا اینحد حق دخالت در بازار را دارد؟
پویانفر: از نظر من ایراد اصلی به سازمان بورس این است که این سازمان در دوران رشد عجیب و غریب بازار درآمدهایش بیش از ۱۰ برابر افزایش یافت اما در اثر چنین افزایش درآمدی شاهد هزینه کردن سازمان برای تقویت زیرساختهای نظارتی در بازار نبودیم، به طور مثال در مورد فرابورس باید گفت در سال ۹۷ سود این شرکت ۴۰ میلیارد تومان بوده است و امسال میزان این سود به ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیارد تومان رسیده است، حال باید دید چه میزان از این سود برای نظارت بر بازار و جلوگیری از دستکاری در بازار به کار بسته شده و سرمایهگذاریهای اختصاص داده شده سازمان در حوزه تقویت و توسعه زیرساختها و... چقدر بوده است؟ این موضوع در مورد شرکت بورس تهران، سازمان بورس و شرکت سپردهگذاری مرکزی هم صادق است. به جرات میتوان گفت حتی ۱۰درصد از سودهای۱۰ برابری جذب شده صرف توسعه زیرساختها نشده است. ایراد اصلی در این نقطه است که اگر میخواهیم جلوی خلق پول را بگیریم باید به سرمایهگذاری در زیرساختهایمان بپردازیم نه اینکه سازمان بورس تنها به وظیفه تدوین و اعلام دستورالعملها بسنده کند. الان صورت مسئله ما این است که نمیتوانیم هر مشکلی را با تدوین دستورالعملهای جدید و مکرر حل کنیم. به طور مثال در مواقعی که بازار مورد دستکاری عدهای قرار میگیرد باید دید با افرادی که چنین دستکاریهایی انجام میدهند چه برخوردهایی میشود؟ در بین صحبتهای آقای صدرایی به این نتیجه رسیدیم که افرادی بدون مجوز دست به معاملات الگوریتمی میزنند منتها این افراد عمدتا در اثر ناتوانی سیستم قادر به شناسایی و معرفی شدن نیستند به همین دلیل افرادی که مجوز چنین معاملاتی را دارند به سختی قادر به انجام این معاملات هستند در حالی که بسیاری از افراد این معاملات را انجام میدهند بدون اینکه حتی مالیات یا کارمزدی پرداخت کنند.
صدرایی: صندوق تثبیت به دنبال شناسایی افرادی است که با بسامدهای بسیار بالا اقدام به معامله میکند و با فرض بر اینکه این افراد احتمالا ماشین هستند باید برای انجام چنین معاملاتی مالیات پرداخت کنند. در مورد تصمیمات مقام ناظر و اقداماتی که سازمان اخیرا انجام داده از جمله محدود کردن نوسانگیری و... باید گفت علت اتخاذ چنین تصمیماتی از سمت سازمان وجود همین مسائل است. در واقع بازار آشفته است و این آشفتگی باعث شده است که فعال بازار و نهادهای تصمیمگیر هرچه به ذهنشان میرسند برای به تعادل رساندن این آشفتگی اعلام و اجرا کنند.
از منظر دیگری به این موضوع بپردازیم؛ حمایتهای انجام گرفته از بازار را مناسب میدانید؟
فرهنگ حسینی: در رابطه با حمایت باید گفت بحث نقدشوندگی مهمترین عنصر حمایت از بازار است اما در این میان نکته مهم این است که در واقع حضور زیاد فعالان، تلاششان برای انجام معاملات پیاپی و چنین موضوعاتی بیشتر از آن که مضر باشد در بلند مدت برای ایجاد تعادل در بازار مفید خواهد بود. تصمیماتی که گرفته میشود به نوعی ابزارهایی از حمایت محسوب میشود، به طور مثال وقتی سرمایهگذاری در صف فروش اقدام به خرید سهم میکند به این امید که بتواند ۲تا ۳ درصد بالاتر بفروشد این شخص به نوعی دارد از این بازار حمایت میکند در این میان شخصی ممکن است سود یا زیان کند اما در حقیقت این شخص از بازار حمایت میکند. موضوع اساسی در این میان پیشدستی است؛ در هر حال نهادها و ابزارهای اصلی حمایتی مثل صندوق توسعه و تثبیت موضوعیتی ندارد اما در مورد بعضی از حقوقیها که شاهد حمایت آنها هستیم میبینیم که این افراد حمایت را در این میدانند که صف فروش را جمع کنند و سهم آخر وقت با صف خرید بسته شود. منابع این حقوقیها قطعا صرف افرادی میشود که از آنها باهوشترند و در حال رصد دقیق بازار بوده و یا افرادی که در حال پیشدستی بوده و با دسترسی به اطلاعات نهانی، نوسان میگیرند. به طور کلی ذات افرادی که خرید و فروش روزانه میکنند و در واقع به حالت دلالگونهای نوسانگیری میکنند را مفید میبینم چرا که این افراد به طور مرتب در حال نوسانگیری هستند و در اثر اقدامات این افراد دامنههای نوسان کوتاهتر میشود همانطور که ممکن است در کاهش قیمت خریدار باشند هنگام افزایش قیمت هم زودتر میفروشند و به تعادل سریعتر بازار کمک میکنند. در واقع ثابت شده است که فاندامنتالها بیشتر به حبابی شدن بازار کمک میکنند تا افرادی که به صورت روزانه نوسانگیری میکنند. با این حال برخلاف تصورات، افرادی که نوسانگیری میکنند برای بازار مفید هستند. برای اثبات این حرف باید رشدی که بازار از ۵۰۰ هزار تا ۲ میلیون واحد داشت را در نظر گرفت. در این رشد قابل توجه بسیاری از سهامداران عمده عرضهای نداشتند. در واقع این سهامداران نگاه بلندمدت به بازار داشتند در صورتی که اگر این سهامداران به طور مرتب شروع به خرید و فروش کرده بودند احتمالا بازار با چنین ریزشی روبه رو نمیشد. موضوع مهم دیگر در ماهیت حمایت است، در واقع حمایت یک امر تخصصی است؛ تکلیف کردن به سهامدار عمده برای فلان اقدام صحیح نیست. سهامدار عمده باید با اولویتهایی که دارد اقدام به خرید یا فروش کند به طور مثال اگر سهام یک مجموعه ارزان باشد نه تنها سهامداران عمده که سایر سهامداران هم آن سهم را خریداری میکنند اما وقتی سهام گران است دیگر نمیتوان سهامدار را مکلف به خرید کرد.
صدرایی: با حرفهای شما موافقم؛ در شرایط عادی به شما حق میدهم اما در شرایط حاضر، در اضطرار به سر میبریم و نمیتوان به مقوله حمایت از این جهت نگاه کرد.
حسینی مقدم: آقای صدرایی ما با صحبت شما موافقیم. در واقع سازمان بورس این اختیار را دارد که طبق آییننامهای، شرایط اضطراری اعلام و یک سری از مقررات را موقتی اجرا کند ولی باید به بازار اعلام شود که به فلان دلیل در این شرایط چنین تصمیمی گرفته شده است.
صدرایی: منظورم این است که برای حمایت در شرایط اضطرار به اعلام دلایل تصمیمات پرداخته شود به طور مثال در ارتباط با موضوعی مانند سهام خزانه که این روزها بر سر زبانها افتاده است باید گفت که دلیل این موضوع شناوری سهام است و به این دلیل چنین تصمیمی اتخاذ شده است.
روزبهانه: اگر بخواهیم ماهیت این نوع حمایت و در واقع استفاده از سهام خزانه را مدنظر قرار دهیم باید بگوییم که این نوع حمایت، غلط است چرا که اگر تصور شود به وسیله سهام خزانه میتوان بازار سرمایه را حمایت کرد نوعی نگاه فاجعهآمیز است چرا که به طور کلی سهام خزانه منطقش حمایتی نیست.
فرهنگ حسینی: نکته دیگری که وجود دارد اینکه به هر حال باید بپذیریم که در کلان موضوع بازار سرمایه رسالتی بر عهده دارد و رسالتش این است که در بخش واقعی اقتصاد تولید را افزایش دهد و ثروت ایجاد کند که دوباره این ثروت به ارزش تبدیل شود. در بسیاری از مواقع باید این اختیار را برای سرمایهگذاران قائل بود که هلدینگهای بزرگ صنعتی که سرمایهگذاری خوبی انجام داده و سودآوری مناسبی نیز دارند بتوانند با سرمایهگذاریهای مناسب مولد اقتصاد باشند. همه ما تجارب خوب هلدینگی مانند "وغدیر"را دیدهایم. باید این موضوع را در نظر بگیریم که حضور چنین سرمایهگذاریهایی میتواند به رشد بلند مدت بازار کمک بیشتری کند. امروز هم در شرایط خاص بازار به کمک این سرمایهگذاریها نیاز است. باید در بلندمدت در قوانین به این موضوعات توجه بیشتری شود. هرگونه مقرراتی که در راستای حمایت گذاشته شود مثل محدودیت فروش که تجربه آن را به لحاظ تعدادی در سال ۹۲ داشتهایم باید بتواند به نقدشوندگی کمک کند در صورتی که قوانینی که مکررا اعمال میشود بیشتر به نگرانیها دامن زده و به کاهش نقدشوندگی منجر میشود.
پویانفر: من نماینده سازمان بورس نیستم اما در اسفند ماه سال گذشته که اعلام شد قرار است از چند هفته آینده تغییراتی در دامنه نوسان ایجاد شود افراد بسیاری پیش از اعمال چنین مقرراتی به پیشواز آن رفتند و تا حدودی اوضاع بازار به هم ریخت و مردم دچار پیش دستی شدند. موضوع این است زمانی که سازمان حتی قبل از اجرای قانونی آن را اعلام میکند متاسفانه سهامداران پیش دستی کرده و چنین واکنشهایی نشان میدهند.
حسینی مقدم: اگر حمایت از نقدشوندگی باشد کار درستی است، باید ابزار آن هم وجود داشته باشد. در واقع نمیتوان یک نفر را وسط میدان جنگ فرستاد و به آن هیچ اسلحهای نداد. دامنه نوسان وقتی محدود است، یعنی این حمایت نمیتواند یک حمایت موثر باشد. باید زمین بازی را به نحوی درست کرد که شخصی که نگاه درست و منطقی از حمایت و نقدشوندگی دارد، بتواند کار خود را به درستی انجام دهد.لازم است در ارتباط با صحبتهای دوستان در خصوص بحث نوسانگیری اعلام کنم که در ادبیات بازار سرمایه گفته میشود نوسانگیر یک بازارگردان غیررسمی است که عملا نقدشوندگی بازار غیررسمی را فراهم میکند. نباید دست و پای این افراد را در بازاری که برای تأمین نقدشوندگی آن این همه زحمت میکشد بست. نباید موضوعات را با یکدیگر قاطی کنیم به طور مثال اگر در شرایط اضطرار تصمیمگیری میکنیم باید به بازار اعلام کنیم که این تصمیم برای شرایط اضطراری است و تا چند هفته آینده با فراهم شدن سایر امکانات این محدودیتها برطرف میشود. به اعتقاد بنده نوسانگیری میتواند به بازار کمک کند. سالها قبل زحمات بسیاری برای اجرا شدن این موضوع گرفته شد و نباید این را نادیده گرفت. در کشورهای دیگر نیز ممکن است در شرایط اضطراری برای چند هفته ابزارهایی به کار گرفته شود همانطور که سالها قبل نیز در بازار سرمایه دامنه نوسان نامتقارن به کار گرفته شد. در مورد دستورالعملی مانند خزانه کردن سهام هم باید یک مطلب را اعلام کرد که این دستورالعمل دارای ایراد است. از روز اول به خاطر ضعف دانشی تصور بر این بوده است که با خزانه کردن سهام میتوانند از سهم حمایت کنند در حالیکه منطق و ادبیات خزانه کردن سهم چیز دیگر است. اگر ما این دستورالعمل را اصلاح نکنیم میبینیم که از یک سو شرکتی در شرایط فعلی نیاز به تأمین مالی دارد و برای تأمین مالی اوراق منتشر میکند از سوی دیگر اما شعار خزانه کردن سهم خود را هم میدهد. در این میان تناقضی وجود دارد که نشان میدهد شرکت دچار مضیقه مالی است و در شرایط بحرانی برای جمع کردن سهمش دست به خزانه کردن سهام زده است. متولی بازار باید برای این موضوع فکر اساسی کند؛ خزانه کردن سهم یک قاعده مشخص دارد و در بسیاری از بازارها هم مشابه است.
روزبهانه: در سازمان بورس دستورالعمل صندوقهای سرمایهگذاری وجود نداشته و در شرایط فعلی نیز وجود ندارد. در حال حاضر دستورالعملی در حال تهیه شدن است که معتقدیم این دستورالعمل با آینده توسعه اقتصادی کشور مرتبط است و این یک دستورالعمل نیست و لازم است که به واسطه اهمیت موضوع به قانون تبدیل شود. به کرات دیده شده است افرادی که این دستورالعملها را تدوین میکنند پس از به بحث گذاشتن موضوع در جلسات تصمیمگیری که با حضور کارشناسان برگزار میشود در نهایت با اینکه از کارشناسان نظرخواهی میشود ولی تصمیمی که خودشان از ابتدا در نظر داشتند را اتخاذ میکنند. در ادامه تایید صحبتهای دوستان باید بگویم که متولیان بازار از فاصلههای قیمتی متنفرند یعنی بازی قیمتها حول و حوش قیمتهای تئوریک و باثبات را میخواهند بنابراین اگر اجازه عمل به سفتهبازان، دلالان، آربیتراژرها و سرمایهگذاران که چهار انگیزه اصلی سرمایهگذاری است داده میشود به این دلیل است که فعالیت این افراد هزینه بازارگردانی و حمایت را پایین میآورد.ما توصیه میکنیم که ناظر نگاهش را عوض کند مثلا وقتی این اتفاق در بازار سرمایه ما افتاده است که یک نفر روی سیستم آنلاین ماشینی را قرار داده که هزار بار در روز معامله انجام میدهد سازمان باید ببیند که چطور میتواند این موضوع را به خدمت بازار در بیاورد. باید با این دید به این مسئله نگاه کرد که اگر شخصی از این سیستم استفاده میکند و درآمدش بالاتر میرود و تعداد معاملات بیشتری نیز انجام میدهد سازمان هم باید از این میان بهرهکشی انجام دهد.
مهمترین سئوال این روزهای بازار؛ به نظر روند ریزشی که بازار به آن گرفتار شده چه زمانی متوقف خواهد شد؟
حسینی مقدم: دلیل اینکه چرا این ریزش یا اصلاح تا این حد طولانی مدت شده است باید گفت بخش قابل توجهی از این موضوع به خاطر سرعت نوسانات قیمت سهم نسبت به روزهای آینده بود یعنی اجازه ندادیم که خیلی سریع قیمت به سطحی برسد که دوباره تحلیل به بازار بازگردد. باید کاری کنیم که از فضای تشکیل صفهای خرید و فروش خارج شویم و به سمتی برویم که سهامدار از خودش بپرسد این سهم چقدر میارزد؟ تا زمانی که این فضا وجود داشته باشد و مثلاً محدوده نوسان برقرار باشد، ما به آن سمت نمیرسیم و خیلی سخت است که بازار دوباره به شرایط متعادل و مثبت بازگردد. در این میان دیده میشود که برخی سهمها با توجه به اینکه به ارزندگی رسیدهاند، هنوز دچار صف فروش هستند. این اتفاق به علت این رخ داده است که این سهامهای ارزنده تحت تأثیر شرایط حاکم بر سایر سهام قرار میگیرند. به طور کلی محدوده نوسان و موضوعاتی مانند صفهای خرید و فروش، ایجاد تعادل را به روزهای آینده سرایت میدهد، مگر اینکه کاری کنیم که چنین صفهایی به سختی شکل بگیرد. اما متاسفانه در بازار ما چنین صفهایی به سرعت شکل میگیرد و مردم نیز به راحتی در آن قرار میگیرند. در چنین شرایطی بهتر است به جای محدود کردن دامنه نوسان، آن را افزایش دهیم. البته اگر نیت ما این باشد که تحلیل به بازار سرمایه برگردد.
صدرایی: شخصا با برداشتن دامنه نوسان در این مقطع مخالف هستم چراکه اولا افشای اطلاعات با اهمیت در بازار ما ضعیف است. دامنه نوسان و بالطبع تشکیل صف خرید و فروش سیگنالی است برای اینکه مردم به شرکت و عملکرد آن حساس شوند و اطلاعات نهانی که برای برخی وجود دارد در اختیار سایرین قرار گیرد. ثانیا تجربه نشان میدهد در بازاری که دامنه نوسان ندارد افراد اقدام به خرید و فروش سهم یا دارایی مالی به کمتر یا بیشتر از قیمت واقعی آن میکنند. اگر نگاهی به بازار اختیار خرید بیندازیم متوجه میشویم که در شرایطی که قیمت منصفانه اختیار مثلا ۲ تومان است فرد آن را به قیمت ۴۰ یا ۵۰ تومان میخرد. از این موارد در بازار اختیار که بدون دامنه نوسان است به وفور دیده میشود.
گلشن بابادی
منبع: هفته نامه اطلاعات بورس شماره ۳۸۴
نظر شما