به گزارش صدای بورس در همه کشورها برای تأمین درآمد بودجه، انواع مالیاتها اخذ میشود که گرفتن مالیاتها در کشورهای دیگر منجر به نظارت دولت بر فساد هم میشود. اما در ایران یکسری از افراد از رانت استفاده کرده و اشرافیت را تشکیل میدهند که نه مالیات میدهند و نه دولت میتواند نظارتی بر آنها داشته باشد. از طرف دیگر در برابر اشرافیت، افراد دیگری هستند که نمیخواهند عقب بمانند، بنابراین به دنبال بازاری هستند تا با گذاشتن پول خود در زمان کوتاه، سود خوبی به دست آورند و به دنبال سودی که به اشتغال و تولید ربط داشته باشد، نیستند.در حال حاضر هم در ایران بازار سرمایه و سود خوب ناشی از سفتهبازی تنها بازاری است که توانسته نقدینگیهای افسار گسیخته را به خوبی جذب کند. در این میان دولت هم برای تأمین کسری بودجه خود سرمایهها را به بورس سوق میدهد تا از طریق بورس تأمین نقدینگی کند که خطرناکترین روش را برگزیده است.
بنابراین به روشهای مختلف از جمله حمایت دولت از بورس، سود بازار سرمایه بالا میرود، در صورتی که میبینیم برخی از شرکتها در حال ورشکستگی و ضرر دادن هستند، اما قیمت اوراق سهام آنها افزایش یافته است یعنی دولت نتوانسته از ظرفیت نقدینگی افسار گسیخته به نفع تولید استفاده کند. در این شرایط، بانک مرکزی برای همراهی دولت، نرخ سود بانکی را کاهش داده است و جالبتر اینکه برخی معتقدند از سپردهها هم باید مالیات اخذ شود یعنی با تورم ۴۰درصد، سود ۱۵درصد پرداخت میشود و از آن هم مالیات گرفته شود. این است که سپردهها از بانکها خارج و به سمت بازاری سوق پیدا میکند که به دلیل سفتهبازی سود بیشتری پرداخت میکند یعنی به مدت ۶ ماه سود سهام چند برابر میشود. تجربیات کشورهای مختلف از جمله ایران نشان میدهد که در یک نقطهای پرداختهای سود کلان متوقف خواهد شد زیرا پرداخت سود از طریق سفته بازی تا جایی گنجایش دارد.
همه میدانند که این سودها موقتی و ساختگی است و در نقطهای دیگر امکان افزایش سود سهام نیست، بنابراین سهامداران متضرر میشوند.شواهد نشان میدهد به ترکیدن حباب در بورس نزدیک میشویم. دولت به تبعات این کار فکر نمیکند بلکه از افرادی که شیفته سود بدون زحمت هستند، دارایی کسب میکند و این خطرناکترین نوع جمع آوری نقدینگی است. نمونه آن میتوان به شرکت نیرو اشاره کرد که سهامش در چند سال گذشته ۱۰۰ تومان بوده که بعد به ۱۴۰۰ تومان رسید و در حال حاضر مجدد به ۱۰۰ تومان رسیده است و سهامداران آن متضرر شده اند.دولت برنامهای برای جذب نقدینگی به سمت تولید ندارد و سود تولید بسیار ناچیز است زیرا دولتها ضد تولید عمل میکنند و به آن اهمیت نمیدهند و نیازهای خود را از طریق وام گرفتنها و سفته بازی جبران میکنند.
در حال حاضر سود واسطهگری حداقل ۵۰درصد است. در نتیجه باید بگویم کنترل نقدینگی افسار گسیخته در کشور با برنامههای کنونی امکان پذیر نیست و ارادهای قوی و همه جانبه میخواهد و تا زمانی که دولت فکر کند در بازار دادوستد خارجی دخالت نکند و مالیات از آن اخذ نکند تا سود بالاتر از سطح تولید، نصیب این افراد شود وضع همین گونه خواهد ماند. رشد نقدینگی افسار گسیخته، فقر، بیکاری و مشکلات اقتصادی غیر قابل کنترل، ادامه دار خواهد بود. برنامههای اشتباه رئیس جمهورها، دولتها و مجلسها کشور را به این بحران کشانده است.
ایران کشوری است که الگوی اقتصادی برای کل جهان ارائه میدهد و نباید چنین رشد نقدینگی، بیکاری، تورم و مشکلات اقتصادی را تجربه کند. این یعنی اینکه کشور یک برنامه اقتصادی منسجم و درست مثل اقتصاد مقاومتی میخواهد که دولتها باید برای اجرای آن اهتمام ورزند.
ابراهیم رزاقی ، اقتصاددان
منبع: هفته نامه اطلاعات بورس شماره ۳۷۳
نظر شما