ادموند استروتر فلپس متولد ۲۶ ژوییه ۱۹۳۳ اقتصاددان آمریکایی و برنده جایزه نوبل ۲۰۰۶ در علوم اقتصادی به دلیل ارائه توضیحاتی درباره ارتباط میان تورم و بیکاری، کار و تاثیر عمیق آن در سیاست اقتصاد کلان است. او در ابتدای کارش به دلیل تحقیقات خود در بنیاد کولز دانشگاه ییل در نیمه نخست دهه ۱۹۶۰ در منابع رشد اقتصادی به شهرت رسید. ادموند در اثبات قانون طلایی نرخ پس انداز که مفهومی مرتبط با کار جان فون نویمان است موجی از تحقیقات را در مورد میزان هزینهای که یک ملت باید برای مصرف کنونی به جای صرفه جویی و سرمایهگذاری برای نسلهای آینده بپردازد، آغاز کرد. فلپس از سال ۲۰۰۱ مدیر مؤسس مرکز اجتماعی و سرمایه کلمبیاست. وی همچنین از سال ۱۹۸۲ استاد اقتصاد سیاسی در دانشگاه کلمبیا نیز بوده است.
نوآوری در تجارت
ادموند فلپس از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۱ در دانشگاه پنسیلوانیا مشغول به تحصیل بود و سپس به دانشگاه کلمبیا نقل مکان کرد. اصلیترین کار او ایجاد بنیانی در اطلاعات و دانش ناقص و انتظارات در رابطه با دستمزدها و قیمتها در پشتیبانی از یک تئوری کلان اقتصادی در مسئله تعیین اشتغال و پویایی میزان دستمزد بوده است. این تحقیقات منجر به توسعه مطالعات وی در نرخ طبیعی بیکاری و مکانیسم حاکم بر میزان آن شد. فلپس در اوایل دهه ۲۰۰۰ به مطالعه بر روی نوآوری در تجارت روی آورد.
رشد نظریه نئوکلاسیک
ادموند فلپس پس از دریافت مدرک دکترای خود به عنوان یک اقتصاددان در شرکت رند مشغول به کار شد، با این حال احساس کرد که نمیتواند مبحث اقتصاد کلان را در شرکت رند (که متمرکز بر کار دفاعی است) آنچنان که دلخواه اوست دنبال کند، در نتیجه تصمیم گرفت با بازگشت به مسیر دانشگاهی به آنچه برای یادگیری و پیگیری آن اشتیاق داشت بازگردد. در سال ۱۹۶۰، در حالی که مشغول تدریس در دانشگاه ییل بود یک موضوع تحقیقاتی را در بنیاد کولز پذیرفت. عمده تحقیقات وی در این مؤسسه در راستای نظریه رشد نئوکلاسیک صورت میگرفت.
قانون نرخ پس انداز طلایی
فلپس همچنین به عنوان بخشی از تحقیقش در سال ۱۹۶۱، مقاله معروف خود را در مورد قانون نرخ پس انداز طلایی منتشر کرد که بسیار مورد استقبال قرار گرفت و تا به امروز هم یکی از مهمترین مشارکتهای وی در علم اقتصاد به شمار میرود. در قانون طلایی این مسئله مطرح میشود که با چه میزان نرخ پسانداز، درآمد سالانه به طور مداوم به حداکثر ارتقا مییابد. البته مفهومی که در پس این مطلب نهفته، مهمتر است یعنی ذخیره سرمایه و تداوم استفاده از منابع طبیعی و سیاست محیطی. همچنین فلپس به نتایج غیر بصری دست یافت که بر پایه آن نرخ ذخیره میتوانست بسیار بالا بماند در حالی که از این دیدگاه بهتر است بقیه نسلها به نرخ پایینتر ذخیره اکتفا کنند.
همکاری با تیم حرفهای نوبلیستها
موقعیت او در کولز این فرصت را برایش فراهم آورد که با آرتور اوکان و دیگر اقتصاددانان نامدار ارتباطاتی را برقرار کند. وی توانست با اقتصاددانان برتر دیگری که در زمینه اقتصاد رشد کار میکردند از جمله دیوید کاس و جالینگ کوپمنز همکاریهایی آغاز کند. در سال تحصیلی63-۱۹۶۲ فلپس در بازدیدی از دانشگاه امآیتی ارتباطاتی با پل سامئولسون، رابرت سولو و فرانکو مودیلیانی آغاز کرد، گروهی که در آینده همگی موفق به کسب جوایز نوبل در علم اقتصاد شدند.
پیشگام در تحلیل اهمیت سرمایه انسانی
در سال ۱۹۶۶ فلپس با ترک دانشگاه ییل به دانشگاه پنسیلوانیا رفت تا در آنجا اقتصاد تدریس کند، در این دانشگاه تحقیقات فلپس عمدتا بر روی پیوند میان اشتغال، تعیین دستمزد و تورم متمرکز بود که در نهایت منجر به نوشتن مقالهای تاثیرگذار در سال ۱۹۶۸ با عنوان «پویایی دستمزد و تعادل بازار کار» شد. این تحقیق بینش مهمی در اقتصاد خرد منحنی فلپس، از جمله نقش انتظارات – در قالب انتظارات تطبیقی – و اطلاعات ناقص در تعیین دستمزدها و دریافتها ایجاد کرد. این تلاش همچنین مفهوم نرخ طبیعی بیکاری را شناسایی و اظهار داشت که تعادل بازار کار مستقل از نرخ تورم است و بنابراین در طولانی مدت مبادلهای بین بیکاری و تورم وجود ندارد. در صورت دقیق بودن، این پیامد مهم را به دنبال دارد که سیاست کینزی در مدیریت تقاضا تنها تاثیر گذرا دارد و بنابراین نمیتوان از آن برای کنترل نرخ بلندمدت بیکاری در اقتصاد استفاده کرد. فلپس را به عنوان یکی از پیشگامان تحلیل اهمیت سرمایه انسانی در گسترش تکنولوژی و رشد اقتصادی میشناسند.
مهمترین تحلیل اقتصاد کلان قرن
او ابتدا در مقالهای که درباره تورم و بیکاری نوشت از منحنی فلپس استفاده کرد. مقالهای که جیمز توبین برنده جایزه نوبل اقتصادی ۱۹۸۱ از آن به عنوان مهمترین تحلیل اقتصاد کلان قرن یاد کرد. این مقاله در سال ۱۹۸۵ در مجله اکونومیکا به چاپ رسید که شامل یک منحنی به شکل نعل وارونه است که ارتباط میان بیکاری و نرخ تغییر دستمزدهای پولی انگلستان را در فاصله سالهای ۱۹۶۱-۱۸۵۷ یعنی تقریبا ۱۰۰سال نشان داده و توضیح میدهد که میان کاهش نرخ بیکاری و افزایش نرخ تورم رابطهای منفی وجود دارد. همچنین پل ساموئلسن و رابرت سولو در مقالهای مشترک تحت عنوان «جنبههایی از سیاست ضدتورمی»، باعث شهرت بیش از اندازه منحنی فلپس شدند به طوری که این منحنی در گزارش اقتصادی سال ۱۹۶۹ توسط رئیسجمهوری وقت آمریکا مجلس این کشور مورد استفاده قرار گرفته بود. پس از ارائه این مقاله، فلپس دریافت: هر گاه اقتصاد حتی به مدت کوتاهی تحت فشار قرار گیرد، نرخ پایین بیکاری، مشکلات بسیاری برای شرکتهایی که میخواهند نرخ دستمزد را بالا نگه دارند، پدید میآورد.
بازسازی اقتصاد کینزی
در سالهای آتی با معرفی انتظارات عقلانی جان موت، عنصری در مبانی فلپس مورد انتقاد شدید قرار گرفت که توسط رابرت لوکاس (خود در آینده موفق به دریافت جایزه نوبل اقتصادی شد) به محبوبیت رسید. فلپس به همراه کالو و جان تیلور برنامهای برای بازسازی اقتصاد کینزی با انتظارات منطقی با استفاده از دستمزدها و قیمتهای چسبنده –که با تغییر شرایط کار و کارگری دچار تغییر نمیشود- آغاز کرد. در دهه ۱۹۷۰، فلپس و کالو همچنین در زمینه تحقیق در مورد قراردادهای بهینه تحت اطلاعات نامتقارن همکاری داشتند.
تحقیقاتی در راستای عدالت اقتصادی
ادموند فلپس زندگی خود را در فاصله سالهای 1970 – 1969 در مرکز مطالعات پیشرفته علوم رفتاری در دانشگاه استنفورد گذراند. بحث و گفتوگو با آمارتیا سن و کنت ارو که در آن زمان برندگان جایزه نوبل بودند، تاثیر زیادی بر روی نگرشهای اقتصادی او بر جای گذاشت، در همین مدت دیدار او با جان راولز باعث شد که فلپس تحقیقات دیگری خارج از حوزه اقتصاد کلان را آغاز کند؛ در نتیجه در سال ۱۹۷۲، تحقیقات علمی خود را در حوزه جدیدی منتشر و آن را تبعیض آماری نامگذاری کرد. او همچنین با ارائه تحقیقاتی در راستای عدالت اقتصادی از ایدههای نظریه عدالت راولز هم بهره جست.
دیدگاههای قابل تامل
فلپس در حال حاضر در مورد مزایا و منابع پویایی ساختاری یک کشور متمرکز است: بنگاههای اقتصادی، خلاقیت کارآفرینان، مهارت سرمایه داران در انتخاب و پشتیبانی از بهترین پروژهها و ارزیابی دانشی مدیران و استفاده از روشها و محصولات جدید از جمله شاخههایی است که او به آنها پرداخته است. بر اساس این مطالعات فلپس معتقد است هر اقتصاد پویا شاخههای خود را داراست که حتی ممکن است یک اقتصاد طاقت فرسا با تاخیر به یک فرصت خارق العاده تبدیل شود. با این حال او معتقد است که پویایی بزرگ تقریبا در هر بعد عملکرد اقتصادی و نه تنها در بهرهوری، مزایایی به همراه دارد. از نظر فلپس، چالشهای ارائه شده در یک بخش تجاری خلاق و در حال تحول، برای بیشتر افراد وسیلهای برای کشف، ورزش و پرورش استعدادهای آنها فراهم میآورد. در اقتصادهای پیشرفته این شاید بهترین دلیل باشد که سیاست باید در جهت ایجاد یک بخش تجاری با پویایی بالا و گنجایش گسترده به کار گرفته شود. از دیدگاه این اقتصاددان هدف از انجام چنین تحقیقاتی، شناسایی مؤسساتی است که در مسیر پویایی گام برداشته و در عین حال مؤسساتی که به عنوان مانعی در مسیر پویایی قرار گرفتهاند.
مهم ترین تالیفات
گفتنی است فلپس در طول مدت فعالیت خود کتابهای زیادی به نگارش درآورده که از ان جمله میتوان به: نظریه نوعدوستی، اخلاقی بودن و اقتصاد، ۱۹۷۵؛ تحقیقاتی در مورد نظریه اقتصاد کلان. دو جلد، ۸۰-۱۹۷۹؛ افت ناگهانی در اروپا (دوبارهسازی نظریه اقتصاد باز) با همکاری فیتوسی، ۱۹۸۸؛ هفت مکتب در دیدگاه اقتصاد کلان، ۱۹۹۰؛ افت ناگهانی، ۱۹۹۰؛ افت ساختاری (نظریه نوین تعادل میان بیکاری، سود و دارایی)، ۱۹۹۴ و نیز اهدای کار، (چگونه میتوان مشارکت و خودپشتیبانی را در سرمایهگذاری آزاد به حالت اولیه بازگرداند) در ۱۹۹۶ اشاره کرد.
- اکرم شعبانی- روزنامه نگار
- شماره 340 هفته نامه اطلاعات بورس - صفحه 8
نظر شما