شفافیت در چند سطح قابل تعریف است. اساسیترین سطح در شفافیت بحث شفافیت دولتی اطلاعات است. در این زمینه چند تعریف در اقتصاد مدرن مالی مطرح شدهاند که یکی از معروفترین آنها از Kopits و Craig در سال ۱۹۹۶ است که عبارت است از: باز کردن پنجرههای بزرگ به سوی مردم درباره ساختار و وظایف دولت، اهداف سیاستهای مالی، حسابهای بخش عمومی و پیشبینی کوتاهمدت پیامدها. شفافسازی یعنی امکان دسترسی به اطلاعات معتبر جامع، به موقع، قابل فهم و در سطح جهانی قابل مقایسه از فعالیتهای دولت (چه در درون و چه در بیرون بخش دولتی). در همین حال در سطح بنگاهها نیز میتوان «شفافیت را فراهم کردن بستر دسترسی برابر کلیه ذینفعان به اطلاعات بهگونهای که بهای سهام در هر لحظه منعکسکننده کلیه اطلاعات موجود باشد»، تعریف کرد. در هر دو حالت شفافیت به معنای فراهم آوردن زمینهای است که امکان برخورداری نابرابر از امکانات و اطلاعات مالی به وجود نیامده و فساد اقتصادی نتواند با پنهان شدن در لایههای پوششی عدم اطلاعرسانی به حیات خود ادامه دهد.
شفافیت مالی یک ضرورت و یک قاعده طلایی برای توسعه همگن و با ثبات و بدون تبعات اجتماعی است. توجه دارید که بدون شفافیت یک تبعیض و اختلاف طبقاتی در جامعه پدید میآید. در سطح بنگاه نیز باعث بروز زیان در یک گروه وسیع ذینفعان میشود که در نهایت به انتقال دارایی از گروه منتفع از عدم شفافیت میشود. هر دو این مسائل در بلندمدت توسعه را به خطر انداخته و باعث به سوی ضعف رفتن و عدم اعتماد عمومی به بنگاه میشود که خود زمینهساز تباهی یک بنگاه اقتصادی را ایجاد میکند. در یک بیان کلی، «شفافیت زمینه ساز بروز اعتبار و اعتبار زمینهساز افزایش جایگاه و پایداری بنگاه و دولت میشود». در اثر افشای اطلاعات مالی و ایجاد شفافیت این امید وجود دارد که تبعیضی رخ نداده و بازار به سمت کارایی بیشتر حرکت کند. همچنین تقلب، فساد و رفتار فسادآمیزی نظیر داد و ستد براساس اطلاعات نهانی رخ ندهد.
این مسائل یکی از اساسیترین بسترها برای کسب اعتبار و اطمینان به بازارها و بنگاههاست که در دنیای کنونی برای جذب سرمایهها یک فاکتور اولیه و مهم به شمار میرود؛ بدیهی است هیچ سرمایه بزرگ و عاقلی جذب بازاری با کارایی کم و آمیخته به فساد پنهان و دسترسی نامتقارن به اطلاعات نمیشود که این خود در بلندمدت به بنگاه و جایگاه آن در مرحله نخست و در مراحل بعدی به کلیت بازار و در نهایت به کل اقتصاد کشور آسیب جدی میزند.
در مورد بازارسرمایه ما نیز چنین است. قطعا شانس یک بنگاه شفاف برای جذب سرمایه مردمی به مراتب بیشتر از یک بنگاه با عدم شفافیت است، اما یک نکته را نباید از ذهن دور ساخت که اولا شفافیت برای بنگاهها بهایی دارد که باید این امر از سوی مسئولان بازار بخشی از آن پرداخت شود و دوم اینکه شفافیت در یک بستر همگن و همسان قابل توسعه است؛ به معنای دیگر شفافیت زمانی به کارایی و بهرهوری در اقتصاد منجر میشود که از سطح خرد تا سطح کلان توسعه یابد؛ قطعا هر چقدر یک بنگاه اقتصادی خرد شفاف باشد تا سطوح بالاسری بنگاه در سطح دولت یا بازار شفافیت کافی نداشته باشند و همچنین ابزار بروز شفافیت را فراهم نکرده باشند، نمیتوان به حصول نتیجه معقول امیدوار بود؛ چراکه بخش عمدهای از عدم تقارن اطلاعاتی نه در سطح خرد، بلکه در سطح کلان رقم میخورد. در همین حال بازیگران ناظر بر این شفافیت نیز باید خود در صف اول شفافیت و روشنسازی تعارضات و منافع متناقض و همچنین اهتمام به حفظ و دسترسی به سطوح اطلاعاتی مهم باشند؛ چون بدون یک ساختار سالم و شفاف نمیتوان به سودمندی شفافیت یک یا چند جزء به عنوان یک امتیاز نگاه کرد و چه بسا شفافیت این اجزا در برخورد با عدم همسانی اطلاعات در سطح بازار به زیان بنگاه تمام شود. یک نکته مهم دیگر نیز نحوه نظارت بر شفافیت و کارایی نهادهایی است که بر این مسئله نظارت دارند. بدون نظارتهای چند لایه و با سطوح مجازاتهای تشدید شونده، وجود لایههای نظارتی رها شده، خود میتواند بستر مساعدی برای فساد باشد.
- همایون دارابی- کارشناس ارشد بازار سرمایه
- شماره ۳۰۸ هفته نامه اطلاعات بورس - صفحه ۱۵
نظر شما