مقام معظم رهبری در تبیین اقتصاد مقاومتی درباره گرایشی که در حرکت کشورهای مختلف به سمت چنین اقتصادی وجود دارد،می فرمایند: «گرایش به اقتصاد مقاومتی مخصوص ما هم نیست؛ امروز در بسیاری از کشورها- به خصوص در سالهای اخیر- با تکانهای شدید اقتصادی که در دنیا به وجود آمد، کشورهای متعددی به دنبال مقاومسازی اقتصاد خودشان برآمدند؛ البته هر کشوری شرایط خاص خودش را دارد».
بنابراین، پرواضح است موضوع و مفاهیم اقتصاد مقاومتی، صرفاً معطوف به ایران نیست و از سوی سایر کشورهای در حال توسعه و حتی کشورهای توسعهیافته دنبال میگردد و در گزارشهای بینالمللی که از سوی نهادهای جهان منتشر میشود؛ تلویحاً و حتی بهصورت آشکارا بر آن تأکید میشود. لکن این مفهوم در ایران به دلیل اقتضائات خاص آن (سیاسی، ژئوپلیتیک و...) و همچنین توصیههای مکتبی دین مبین اسلام، تفاوتهایی را در بردارد که میتواند در شکلگیری یک اقتصاد مقاوم و پویا متفاوت و تاثیرگذار باشند.
رویکردهای جهانی در اقتصاد مقاومتی
همانطور که پیش از این بیان شد، مقاومسازی اقتصاد پدیدهای جدید نیست و تجربههایی از این مقاومسازی در کشورهای مختلـف وجود دارد؛ البته نباید فراموش کرد که اقتصاد مقاومتی مطرح شده از سوی مقام معظم رهبری همه آن چیزی نیست که تجربه شده است؛ چنین الگویی برآمده از اســــلام است و در قالب الگوهای مطرح شده از راهبردهای توسعه خلاصه نمیشود؛ لذا آنچه در بررسی تجارب کشورهای دیگر اهمیت دارد، استفاده از چنین تجاربی است. به همین سبب، این سوال مطرح میشود که تجارب کشورهای دیگر در این خصوص چیست و آیا بهرهگیری از این تجارب هر چند اندک میتواند راه گشای مسیر رو به پیشرفت در کشور را تحقق بخشد؟ برای پاسخ به این سوالها ضروری به نظر میرسد که به بررسی موضوعی این تجارب اشاره کنیم تا بتوانیم بهتر به نتیجه مورد نظر دست یابیم.
برزیل
یکی از تجربههای برزیل درباره مقاومت اقتصادی به اتخاذ راهبرد صنعتی کردن از طریق جایگزینی واردات برمی گردد که به کارگیری چنین راهبردی حاصل نوسانات بازار این کشور به علت بحرانها و تجارت جهانی بود؛ لذا در ابتدا به منظور جبران ضررهای ناشی از چنین نوساناتی، رویکرد جایگزینی واردات کالاهای مصرفی انجام شد که موجب تقویت تولید داخلی و اتکا به درون شد.
برزیل علاوه بر محدود کردن واردات، پس از مدتی سمتگیری صادرات را هم مدنظر قرار داد. به همین علت در دورههای پس از1950 شاهد افزایش نرخ رابطه مبادله این کشور هستیم. برزیل با کاهش ارزش پول ملی، نظارتهای ارزی و حمایتهای تعرفهای را افزایش داد.
این کشور با به تعلیق درآوردن بدهیهای خود به مدت چند سال، منجر به کاهش ارزش اسمی این بدهیها شد.موج سوم صنعتی شدن برزیل هم که از ۱9۶9 آغاز و در ۱97۶ پایان یافت، منجر به یک رشد خارق العاده و سریع شـد که به «معجزه برزیلی» شهرت یافت؛ لذا شاهد هستیم که میزان تولید ناخالص داخلی تا حدود 8 درصد و سهم کالاهای صنعتی در این دوره تا حدود۴۱ درصد افزایش مییابد.
ونزوئلا
با شدت گرفتن تحریمهای آمریکا از سال 2011 علیه ونزوئلا، این کشور با دولتهای ایران، روسیه، کره، سوریه و چین روابط تجاری روابط خود را برقرار کرد و از راه فروش محمولههای نفتی به این کشورها سعی بر این داشت که بتواند با تحریمها مقابله کند.
در سال 2013 آمریکا تحریمها را بر ونزوئلا بیشتر کرد و مبادلات سلاح را نیز بر ونزوئلا ممنوع کرد. در سال 2008 نیز ایالات متحده داراییهای بانک بینالمللی دسالورو را ضبط کرد و ونزوئلا را از هرگونه مبادله با شرکتهای آمریکایی تحریم کرد. بر این اساس ونزوئلا اقدام به تأسیس بانک کرد که تمام مبادلات میان ایران و ونزوئلا FBVIاز طریق این بانک انجام میشد و نیز روابط تجاری خود را با این کشور گسترش داد و بانکهای ایران میتوانستند از طریق مؤسسات مالی ونزوئلا فعالیتهای خود را تسهیل نمایند.
کشور ونزوئلا در شرایط تحریم از نظر تأمین مسکن و کیفیت آن در شرایط مناسبی قرار نداشت، اما در آن دوران درهای کشور خود را بر روی شرکتهای ایران باز کرد و این شرکتها در بیشتر شهرهای ونزوئلا ازجمله کاراکاس پایتخت اقدام به ساخت وساز کردند و در این زمینه ونزوئلا توانست با همکاری ایران سطح رفاه مردم ونزوئلا را بالاتر ببرد.
در طول این سالها ونزوئلا در شرایط تحریم در حرکتی که آن را انقلاب بولواری مینامیدند توانست با برنامهها صحیح اقتصادی سطح آموزش، مسکن، تغذیه، فرهنگ و ورزش را در ونزوئلا بهبود بخشد و بر طبق آمار میزان فقر را از ۴7 درصد به 7/ 22 درصد برساند.
در طول این دوران ونزوئلا تلاش میکند با ملی کردن صنایع و کوتاه کردن دست شرکتهای خارجی - که بعد از افزایش تحریمها این شرکتهای خارجی صنایع را تعطیل کرده بودند- از فشار تحریمها بکاهد. روابط ونزوئلا با ایران و روسیه و چین در طول این مدت عمیقتر شد و ونزوئلا توانست با جذب سرمایهگذاری طرف چینی در زیرساختهای انرژی این زیرساختها را توسعه دهد و از طریق مبادلات سلاح و هواپیماهای جنگی با روسـیه نیز توانست ارتش خود را قدرتمندتر سازد. با روی کار آمدن مادورو نیز سیاستهای خارجی ونزوئلا تغییر نکرد و این کشور روابط خود را با چین و روسیه و ایران ادامه داد به طوری که در ماه جولای سال ۲0۱۴ چین اعتبار سرمایهگذاری خود را به مقدار 4 میلیارد دلار دیگر افزایش داد.
چین
در حالیکه سازمانهای بینالمللی اعلام کرده بودند چین در سال 2016 اقتصاد آمریکا را مغلوب میکند اما اکنون صندوق بینالمللی پول اعلام کرده چین دو سال زودتر و در سال 2014 از اقتصاد آمریکا پیشی گرفته و به بزرگترین اقتصاد دنیا تبدیل شده است.
به این ترتیب چین پس از چهار دهه رشد و توسعه اقتصادی توانست آمریکا را که از سال۱۸۷۲تاکنون اولین و مهمترین اقتصاد جهان شناخته میشد پشتسر بگذارد و خود در جای آمریکا قرارگیرد. در کنار همه تیزبینیها و ذکاوت چینیها که از 1949به بعد در دستور کار آنها قرار گرفت، میتوان گفت آنچه اقتصاد چین را مورد توجه همگان قرار داد تحولات1980 به بعد در این کشور بود.
در این دوره این کشور رشد خود را آغاز کرد. رشدی که در آن از هیچکدام از دستورهای بانکجهانی و صندوق بینالمللی پول تبعیت نشد و این کشور توانست با شناخت اقتصاد خود و دنیا، به تجربهای منحصر به فرد دست پیدا کند. به نحوی که در یک دوره کمتر از30 ساله بدون عضویت درGATTوWTOتوانست صادرات خود را 70 برابر کند. رشد صادرات و توسعه اقتصاد با افزایش اشتغال در این کشور همراه بود. این کشور توانست در مدت کمتر از 25 سال، 226 میلیون فرصت شغلی ایجاد کند، یعنی سالانه بالغ بر9 میلیون شغل در چین، آن هم با 350 میلیارد دلار سرمایهگذاری. این کشور توانست در سالهای1980 تا 1999 حدود500 میلیون نفر را از زیر خط فقر نجات دهد.
چین با کشاورزیاش در دنیا شناخته میشد و حالا با صنایع گسترده و بیرقیبش. ترکیب ایندو با هم رمز موفقیت کنونی چین است، کشاورزی صنعتی در حقیقت به موتور محرکه اقتصاد چین تبدیل شد. امری که سبب شد70 درصد از 226 میلیون فرصت شغلی ایجاد شده در چین در مناطق روستایی ایجاد شود. از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ تاکنون چین بالغ بر یکچهارم از رشد اقتصادی جهان را برعهده داشته است.
همچنین چین به واسطه اصلاحات، در سالهای 1975- 1995 حدود 5 /8 درصد و در سالهای1990-2012 حدود10 درصد رشد تولید ناخالص ملی را تجربه کرد، حجم اقتصاد آن70 برابر شد، سهم آن در اقتصاد جهانی از 8/ 1 درصد به بیش از 5/ 11 درصد افزایش یافت و حجم کل تجارت آن 175 برابر شد.
در یک نگاه کلی، چین تا پایان دهه 1960 از جمله کشورهاى فقیر جهان به شمار مى رفت اما این کشور با پیروى از سیاستهاى اقتصادى موفق توانست جایگاه بالایى در میان کشورهاى پیشرفته و صنعتى جهان کسب کند.
ژاپن
کشور ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم برای هدایت کل اقتصاد مجموعهای منسجم تشکیل داد که مقر آن در دولت و در سازمانی مانند سازمان برنامهریزی بود. در آگوست ۱۹۴۵ بود که بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی، ژاپن را به تسلیم در جنگ جهانی واداشت. پس از این شکست، ژاپن با بیش از ۱۳ میلیون نفر بیکار مواجه بود. کمبود مواد غذایی به شدت وجود داشت. تورم به حدی بود که حقوق افراد، تکافوی مخارج جاری را نمیکرد، افراد برای سیر کردن شکم خود، اقدام به فروش داراییهای خود کرده بودند. برای کالاهای ضروری بازار سیاه درست شده بود.
قیمتها۳۰ تا ۶۰ برابر قیمت رسمی دولتی بود. در مورد برنج این رقم به۱۵۰ برابر نیز میرسید. جنگ برای ژاپن، به جز ۸ میلیون کشته و زخمی به بهای ویرانی ۲۵ درصد از داراییهای غیرنظامی و نابودی ٤١,٥ درصد از ثروت ملی تمام شد. پس از جنگ، مجمع الجزایر ژاپن، با داشتن 3/ 0 درصد از سطح کره زمین (که تنها 17 درصد آن مناسب کشاورزی) و
3 / 2 درصد از جمعیت جهانی، توانست با بهرهگیری از بهرهوری مطلوب نیروی انسانی مولد خود، بیش از ۲۴ درصد از تولید جهانی را به خود اختصاص دهد.
در سالهای اولیه پس از استقلال ژاپن، کالاهای ژاپنی به کیفیت پایین اما قیمت ارزان مشهور بودند. اما ژاپنیها نمیتوانستند این نگاه را به محصولات خود تحمل کنند. از طرف دیگر افزایش رشد تولیدات، رقابت را در صحنه جهانی شدت بخشیده بود. لذا تمام هم و غم ژاپنیها بر کاهش ضایعات تولید در حد صفر قرار گرفت، نظام درست سر وقت و نظام کنترل کلی کیفیت برپا شد. فقط کالاهایی که مطابق با استانداردها بودند اجازه صدور مییافتند و از این زمان، ارزشگذاری توانایی شرکتها، براساس"تحقق بهترین کیفیت" انجام میشد.
این کشور پس از استقلال توانست به سرعت خود را به یک ابر قدرت اقتصادی بدل کند، در سال ۱۹۸۰ بیش از۸۰ درصد از رشد ژاپن ناشی از رشد صادرات بود که قسمت اعظمی از آن به آمریکا صورت میگرفت.
فشارهای آمریکا دولت ژاپن را واداشت تا مردم را به طرف کالای آمریکایی تشویق کند و ارزش دلار را در برابر ین کاهش دهد، تا کالاهای آمریکایی ارزانتر تمام شوند.
اما ژاپنیها با زیرکی تمام از ارزان شدن کالاهای آمریکایی استفاده کرده و برخی مستغلات استراتژیک آمریکا را خریداری کردند.
اولویت در ذهن مدیران "تولید" است و نه سود کوتاه مدت، لذا الگوی اقتصادی حاصل، مبتنی بر۴ گزاره است: "واردات مواد خام از خارج" برای "تولید در وطن" به منظور "مصرف کالای ساخت وطن" و "صادرات کالای ساخت ژاپن" برای اعتلای نام ژاپن در دنیا.
در یک نگاه کلی، اقتصاد ژاپن در جنگ جهانی دوم دچار صدمات ویرانکنندهای شد. اما پس از آن، ضمن پرداخت غرامت، با محور قرار دادن تولید، به رشد اقتصادی تصاعدی دست یافت.
در سال ۱۹۸۶ از نظر میزان تولید ناخالص ملی (GNP) پس از آمریکا، به عنوان کشوری سرمایهداری، به رتبه دوم دست یافت.
کلامی قابل تامل
بسیاری از کشورها با برنامهریزی و اتکا به منابع داخلی و اجرای طرحهای بلند مدت توانستهاند برای خود جایگاه مهمی در عرصه اقتصاد جهانی کسب کنند. در بسیاری از کشورهای دنیا که به هر دلیلی انقلاب کردهاند برای استقلال اقتصادی استراتژی و چارچوبهای مشخصی را تعیین میکنند که به عنوان نمونه میتوان به کشور هند و اروگوئه اشاره کرد. بعد از انقلاب اروگوئه که تقریباً همزمان با انقلاب اسلامی ایران بود بلافاصله دستورالعمل اجرای اقتصاد مقاومتی به منظور دستیابی به استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی به اجرا در آمد.
هند هم با برنامهای تحت عنوان تولید نمک سیاست جایگزینی واردات را انتخاب کرد.باید اذعان داشت که هر چند تجربه این کشورها برای هر کشوری بالاخص کشور ما که دارای اصول مبتنی بر اسلام است، توصیه نمیشود؛ اما بهرهگیری اندک از تجربه آنها که نتیجه مورد قبولی هم هست، میتواند در کشور ما مثمرثمر باشد؛ بدین شیوه که ورود به عرصه اقتصاد مقاومتی، مستلزم ایجاد توان رقابتی در اقتصاد ملی است؛ لذا باید اقتصاد داخلی به یک حدی از توان برسد که در برابر نوسانات بیرونی آسیب جدی نبیند و لازمه این کار هم، اتکای به درون کشور و ایجاد استقلال اقتصادی است.
- ویژه نامه اقتصاد مقاومتی ماهنامه بازار و سرمایه - تحلیل
نظر شما